● زنان در آفساید!
_ " فردا در موردش فکر می کنم. " این جمله را یادتان هست؟ همان جمله معروف اسکارلت در فیلم " بر باد رفته " . خیلی دوست داشتم در شرایط مختلف زندگی اینطور با مسائل برخورد می کردم و هی نمی نشستم در مورد مشکلی که هنوز پیش نیامده، هزار تا فکر و خیال بی مورد کنم ولی نمی دانم چرا موفق نمی شوم این شیوه را پیش بگیرم!!! :((
_ خیلی وقت است از دنیای فیلم و سینما، به خصوص سینمای هالیوود به دورم! از این همه فیلمهای خوب، هیچکدامشان را نه دیده ام و نه چیزی در موردشان خوانده ام. آن هم منی که فیلم دیدن همیشه جزء برنامه ام بود!
دیروز بالأخره توفیق اجباری نصیبم شد و یک فیلم دیدم، البته از نوع وطنی اش نه از نوع هالیوودی! فیلم " آفساید " ساخته جعفر پناهی. کم کم داریم عادت می کنیم که فیلمهای این کارگردان را از روی صفحه کوچک تلویزیون ببینیم نه از روی پرده بزرگ سینما! این فیلم بسیار ساده است ولی در عین سادگی، فریاد رسای دخترانی است که خسته شده اند از اینکه جنس دوم باشند، خسته شده اند از بی عدالتی، خسته شده اند از محروم بودن از طبیعی ترین حقوق انسانی و ... خسته شده اند از ایرانی بودن خودشان! آنها طغیان کرده اند ولی به ناچار طغیانشان هم در لباس همانهایی است که جنس برتر محسوب می شوند!
من نمی دانم واقعاً خیلی سخت است زن را به صورت انسان دیدن و نه یک شیء قابل تملک و بهره کشی؟! خیلی سخت است دادن معمولی ترین حقوق انسانی به او؟! محرومیت پدیده خطرناکی است. خواه ناخواه کاسه صبر زنان روزی لبریز خواهد شد و به جبران این محرومیتها اتفاقهایی می افتد که کم از فاجعه نیست!
در مورد زنی که طفل چند ماهه اش را قطعه قطعه می کند و از گوشت تن تنها جگرگوشه اش آبگوشتی تهیه می کند و آن را به خورد شوهرش می دهد تا از آن مرد به خاطر ظلم بی پایانش انتقام بگیرد، چگونه فکر می کنید؟! ( به فرضیات خود اضافه کنید مهر بی پایان و وصف ناپذیر مادر به فرزند را! )
_ چند روز پیش از دفتر اداره مرا خواستند و تذکر دادند که به خاطر استفاده پیش از موعد از مرخصیهایم، تا پایان مرداد هیچ روزی نمی توانم به مرخصی بروم! : (( فردای آن روز آقای معاون اداره، شخصاً به اتاق من آمد و گفت اگر نیاز به مرخصی 4، 5 ساعته در روز داشتم، نگران نباشم و روی کمک او حساب کنم!!! گاهی بهانه های کوچک برای دلگرم شدن و انگیزه داشتن کافیست. آیا اینطور نیست؟
پ.ن:
این را نمی خواستم بگویم ولی اگر نگویم توی گلویم گیر می کند! :دی آقایان محترم! من نمی دانستم که شما نسبت به همجنسانتان تا این حد حسادت دارید!!! آخر مردانی که در خوشبینانه ترین حالت ممکن، کاملاً دست نیافتنی هستند هم قابل حسادتند؟! شمایی که فکر می کنید زنان و دختران ایرانی فقط برای حظ بصری (!!!) طرفدار تیم ایتالیا هستند، محض رضای خدا یک نفر را در این تیم نام ببرید که قابل حظ بصری باشد!
پسر عمو، توتی!
درود بر ایتالیا!
_ خیلی وقت است از دنیای فیلم و سینما، به خصوص سینمای هالیوود به دورم! از این همه فیلمهای خوب، هیچکدامشان را نه دیده ام و نه چیزی در موردشان خوانده ام. آن هم منی که فیلم دیدن همیشه جزء برنامه ام بود!
دیروز بالأخره توفیق اجباری نصیبم شد و یک فیلم دیدم، البته از نوع وطنی اش نه از نوع هالیوودی! فیلم " آفساید " ساخته جعفر پناهی. کم کم داریم عادت می کنیم که فیلمهای این کارگردان را از روی صفحه کوچک تلویزیون ببینیم نه از روی پرده بزرگ سینما! این فیلم بسیار ساده است ولی در عین سادگی، فریاد رسای دخترانی است که خسته شده اند از اینکه جنس دوم باشند، خسته شده اند از بی عدالتی، خسته شده اند از محروم بودن از طبیعی ترین حقوق انسانی و ... خسته شده اند از ایرانی بودن خودشان! آنها طغیان کرده اند ولی به ناچار طغیانشان هم در لباس همانهایی است که جنس برتر محسوب می شوند!
من نمی دانم واقعاً خیلی سخت است زن را به صورت انسان دیدن و نه یک شیء قابل تملک و بهره کشی؟! خیلی سخت است دادن معمولی ترین حقوق انسانی به او؟! محرومیت پدیده خطرناکی است. خواه ناخواه کاسه صبر زنان روزی لبریز خواهد شد و به جبران این محرومیتها اتفاقهایی می افتد که کم از فاجعه نیست!
در مورد زنی که طفل چند ماهه اش را قطعه قطعه می کند و از گوشت تن تنها جگرگوشه اش آبگوشتی تهیه می کند و آن را به خورد شوهرش می دهد تا از آن مرد به خاطر ظلم بی پایانش انتقام بگیرد، چگونه فکر می کنید؟! ( به فرضیات خود اضافه کنید مهر بی پایان و وصف ناپذیر مادر به فرزند را! )
_ چند روز پیش از دفتر اداره مرا خواستند و تذکر دادند که به خاطر استفاده پیش از موعد از مرخصیهایم، تا پایان مرداد هیچ روزی نمی توانم به مرخصی بروم! : (( فردای آن روز آقای معاون اداره، شخصاً به اتاق من آمد و گفت اگر نیاز به مرخصی 4، 5 ساعته در روز داشتم، نگران نباشم و روی کمک او حساب کنم!!! گاهی بهانه های کوچک برای دلگرم شدن و انگیزه داشتن کافیست. آیا اینطور نیست؟
پ.ن:
این را نمی خواستم بگویم ولی اگر نگویم توی گلویم گیر می کند! :دی آقایان محترم! من نمی دانستم که شما نسبت به همجنسانتان تا این حد حسادت دارید!!! آخر مردانی که در خوشبینانه ترین حالت ممکن، کاملاً دست نیافتنی هستند هم قابل حسادتند؟! شمایی که فکر می کنید زنان و دختران ایرانی فقط برای حظ بصری (!!!) طرفدار تیم ایتالیا هستند، محض رضای خدا یک نفر را در این تیم نام ببرید که قابل حظ بصری باشد!
پسر عمو، توتی!
درود بر ایتالیا!