● موسم امتحان
حقمه! تا من باشم دیگه وقتمو بیخودی تلف نکنم. اگه مثل آدم نشسته بودم از اول درسامو خونده بودم، حالا اینطوری مثل یک موجود دراز گوش تو گل نمی موندم! هر طوری حساب می کنم، می بینم که نمیرسم تمومشون کنم. همیشه همینطوری بودم. یادمه تو دوره لیسانس، امتحانا که تموم می شد با بچه ها تصمیم می گرفتیم که از ترم بعد آدم بشیم و درس بخونیم، ولی همینکه ترم شروع می شد همه چی رو از یاد می بردیم و یللی تللی بود تا دوباره امتحانا شروع می شد و ما به دست و پا زدن می افتادیم. حالا هم که بدتر از اون موقع! یکی نیست بگه تو که عرضه درس خوندن نداری، چرا بیخودی ادامه تحصیل میدی؟! مردم همه تو این مقطع محقق و دانشمند میشن، منم خیر سرم شدم لَنگ یه نمره 12 !!! بگذریم. خلایق آنچه لایق!
این روزها مدام جلوی چشمم هستی! در خواب، در بیداری، بالای پله های متروی حسن آباد، روی نیمکت های محوطه بلوک، گوشه اتاق پذیرایی، هنگام گذاشتن نان سنگگ روی میز، کنار پنجره ماشین، روی صندلی های اتوبوس ، کنار جدول محوطه روبه روی سالن والیبال مجموعه ورزشی و ... ! به بهمن نزدیک می شویم. شاید به همین علت است. و من هنوز دلم برایت تنگ است!
این روزها مدام جلوی چشمم هستی! در خواب، در بیداری، بالای پله های متروی حسن آباد، روی نیمکت های محوطه بلوک، گوشه اتاق پذیرایی، هنگام گذاشتن نان سنگگ روی میز، کنار پنجره ماشین، روی صندلی های اتوبوس ، کنار جدول محوطه روبه روی سالن والیبال مجموعه ورزشی و ... ! به بهمن نزدیک می شویم. شاید به همین علت است. و من هنوز دلم برایت تنگ است!