● این یک نقد نیست!
ابراهیم حاتمی کیا از آن دسته کارگردانانی است که، برای من، تنها نامش دلیل لازم و کافی برای دیدن فیلمهایش است و به محض اکران شدن آنها، هرگز تعلل نمی کنم و منتظر نظرات منتقدان نمی مانم! بعد از فیلم " ارتفاع پست " ، که حدود دوسال پیش اکران شد، و به دلیل ممنوعیت اکران " به رنگ ارغوان " ، مدتها بود که جای فیلمهای این کارگردان بزرگ، در میان فیلمهای اکران شده خالی بود و من به شدت تشنه دیدن یک اثر جدید از او بودم!
" به نام پدر " را در اولین روز اکرانش دیدم. می توانم بگویم که تقریباً جا خوردم! به نظر من فیلم هیچ چیز خاصی نداشت. پرویز پرستویی که انگار ادامه نقشش در فیلم " آژانس شیشه ای " را بازی می کرد! موضوع فیلم نیز با اینکه تکراری نبود ولی جذابیت خاصی نداشت. نوع دیالوگها، عکس العملها و حتی لحن بازیگران به نظرم به شدت تکراری می آمد. موسیقی متن فیلم، اصلاً چنگی به دل نمی زد که این بعد از موسیقی متن فیلمهایی مثل " از کرخه تا راین " و " بوی پیراهن یوسف "، که کاملاً ماندگار شدند، کمی عجیب به نظر می آمد!
در مورد فیلم
مطابق معمول، فیلم درونمایه ای از جنگ دارد. به عبارت دیگر می توان گفت پس لرزه های زلزله عظیم جنگ را نشان می دهد. پس لرزه هایی که هنوز پس از گذشت این همه مدت از پایان جنگ، دامنگیر اهالیِ مناطق مرزی است و به نظر می آید که حالا حالاها نیز ادامه داشته باشد.
بعضی قسمتهای فیلم، به صورت جسته و گریخته، حاوی طعنه و کنایه هایی می باشد که متوجه همان تیپ خاصی است که با تظاهر به مذهبی بودن از هیچ گونه سوء استفاده و نامردی و حق کشی دریغ نمی کنند. مسئله ای که متأسفانه در جامعه ما به وفور دیده می شود.
و اما به نظر من نقطه اوج فیلم، آن جایی است که مهندس ( پرویز پرستویی ) پدر حبیبه ( گلشیفته فراهانی ) به مکانی می رود که دخترش در آنجا آسیب دیده است و در کمال ناباوری به حقیقتی تلخ و جانکاه پی می برد. حقیقتی که او را از پای در می آورد.
فیلم را هر طوری که ببینی، پایان تلخی دارد. یادمان باشد که جنگ همیشه چنین است، شوم و محکوم!
اصلاً دلم نمی خواست در مورد فیلمی از فیلمهای حاتمی کیا چنین چیزهایی بنویسم. شاید من توقعم بالا رفته بود، شاید درست فیلم را ندیدم یا شاید اصلاً آن را نفهمیدم. به هر حال از آنجایی که من به هیچ عنوان متخصص نیستم، برای دیدن فیلم روی حرفهای من حساب نکنید. مطمئن باشید به یک بار دیدنش می ارزد.
یادداشت ابراهیم حاتمی کیا برای آخرین فیلمش
" به نام پدر " را در اولین روز اکرانش دیدم. می توانم بگویم که تقریباً جا خوردم! به نظر من فیلم هیچ چیز خاصی نداشت. پرویز پرستویی که انگار ادامه نقشش در فیلم " آژانس شیشه ای " را بازی می کرد! موضوع فیلم نیز با اینکه تکراری نبود ولی جذابیت خاصی نداشت. نوع دیالوگها، عکس العملها و حتی لحن بازیگران به نظرم به شدت تکراری می آمد. موسیقی متن فیلم، اصلاً چنگی به دل نمی زد که این بعد از موسیقی متن فیلمهایی مثل " از کرخه تا راین " و " بوی پیراهن یوسف "، که کاملاً ماندگار شدند، کمی عجیب به نظر می آمد!
در مورد فیلم
مطابق معمول، فیلم درونمایه ای از جنگ دارد. به عبارت دیگر می توان گفت پس لرزه های زلزله عظیم جنگ را نشان می دهد. پس لرزه هایی که هنوز پس از گذشت این همه مدت از پایان جنگ، دامنگیر اهالیِ مناطق مرزی است و به نظر می آید که حالا حالاها نیز ادامه داشته باشد.
بعضی قسمتهای فیلم، به صورت جسته و گریخته، حاوی طعنه و کنایه هایی می باشد که متوجه همان تیپ خاصی است که با تظاهر به مذهبی بودن از هیچ گونه سوء استفاده و نامردی و حق کشی دریغ نمی کنند. مسئله ای که متأسفانه در جامعه ما به وفور دیده می شود.
و اما به نظر من نقطه اوج فیلم، آن جایی است که مهندس ( پرویز پرستویی ) پدر حبیبه ( گلشیفته فراهانی ) به مکانی می رود که دخترش در آنجا آسیب دیده است و در کمال ناباوری به حقیقتی تلخ و جانکاه پی می برد. حقیقتی که او را از پای در می آورد.
فیلم را هر طوری که ببینی، پایان تلخی دارد. یادمان باشد که جنگ همیشه چنین است، شوم و محکوم!
اصلاً دلم نمی خواست در مورد فیلمی از فیلمهای حاتمی کیا چنین چیزهایی بنویسم. شاید من توقعم بالا رفته بود، شاید درست فیلم را ندیدم یا شاید اصلاً آن را نفهمیدم. به هر حال از آنجایی که من به هیچ عنوان متخصص نیستم، برای دیدن فیلم روی حرفهای من حساب نکنید. مطمئن باشید به یک بار دیدنش می ارزد.
یادداشت ابراهیم حاتمی کیا برای آخرین فیلمش