● جوونی کجایی !!!

آی آی آی ... پیر شدیم رفت پیِ کارش! چقدر زمان زود می گذره. تا چشم بهم میزنی میبینی که ای دل غافل! یه روز دیگه هم گذشت و تو هنوز اندر خم یک کوچه ای! تا وقتی بچه هستی، حتی تا موقعی که دیپلم می گیری، گذر زمان زیاد برات ملموس نیست. ولی همچین که بیستو رد میکنی، انگار زمان پاشو میذاره رو گاز و این میون سالهای جوونیه که به سرعت سپری میشن.

آره! یکسال دیگه از سالهای طلایی جوونی گذشت. سالهایی که من فکر میکنم بهترین سالهای عمر آدمه. تو همین سالهاست که تقریباً کل سرنوشت آدم رقم میخوره. امروز که روز تولدمه، داشتم فکر می کردم که چقدر به آرزوهام رسیدم. درسته که الان به خیلی از اهدافی که تو زندگیم داشتم رسیدم، ولی خوب به خیلیهاش هم نرسیدم. به نظرم یه تجدید نظر کلی لازم دارم. تو اخلاقم، رفتارم، عاداتم، علایقم، برخوردهام و خیلی چیزای دیگه. هنوز با اون فردی که توقع دارم باشم ، تفاوت زیادی دارم. باید یاد بگیرم نه با یک اتفاق خوب، زیاد خوشحال بشم و نه با یک اتفاق بد، زیاد غمگین و افسرده. کاری که هرطوری بهش نگاه میکنم، کار چندان ساده ای نیست. خلاصه اینکه با آدم شدن فاصله زیادی دارم.

ای بابا! این متن چقدر جدی شد! ول کن. دنیا دو روزه. خوش باش!!!:))) خوب حالا هر کی گفت من چند سالم شد؟

وقتی که تو آمدی به دنیا عریان / جمعی ز تو خندان و تو بودی گریان
ای دوست چنان بزی که وقت رفتن / جمعی ز تو گریان و تو باشی خندان