● بادبادک باز



رمان بادبادک باز را به توصیه ماندانا خریدم. خودم هیچ ذهنیتی از کتاب نداشتم، حتی تا زمانی که آن را شروع کردم! ولی شروع که کردم، یک ضرب تا آخر رفتم! خیلی برایم جالب بود. به نظرم ما هیچ شناختی نسبت به مردمی که سالها در کنارمان زندگی کرده اند، نداریم! این کتاب، دیدگاهم را نسبت به مردم افغانستان به کلی دگرگون کرد. مردمی که زندگی، رسم و رسوم، عادت ها، افکار، عقاید و به خصوص زبان شان، بسیار شبیه ما است.
داستان، زندگی مردی افغانی است که در بستری از حوادث تاریخی کشور افغانستان می گذرد و بدین وسیله خواننده، تاریخ این کشور را مرور می کند. بستر تاریخی داستان و نحوه توصیف کوچه ها، محله ها، بازار و آدم ها، مرا یاد رمان " من او " ی رضا امیر خانی می انداخت که البته شباهت ها کم هم نبودند!
رمان ریتم و ضرب آهنگ مناسبی دارد ( حداقل تا پیش از یافتن سهراب توسط امیر! ) و حوصله خواننده را سر نمی برد. اگر چه در بسیاری موارد، می شد ادامه ماجرا را حدس زد، ولی باز هم جذابیت داستان آنقدر بود که خواننده را وادار به تعقیب حوادث و ماجراهای کتاب کند.
به نظر می رسد که خالد حسینی، به عمد، روح شرقی ( و گاهی اسلامی ) را در تار و پود داستانش تزریق کرده است. شاید به همین دلیل است که تاریخ سیاه و خونبار افغانستان و سرنوشت دردناک مردم آن، در لایه های لطیف داستان، اندکی تلطیف می شوند و خواننده را آزرده خاطر نمی سازند.
هر چند شاید بادبادک باز، کار خارق العاده ای نباشد اما به هر حال، من خواندن این کتاب را به شدت توصیه می کنم. گویا فیلمی هم بر اساس این رمان ساخته شده است. اطلاعات کامل تر و بهتر را حتماً در وبلاگ یک پزشک ببینید:
بادبادک باز
فیلم بادبادک باز


بادبادک باز/ نویسنده: خالد حسینی/ مترجمین: زیبا گنجی _ پریسا سلیمان زاده/ انتشارات مروارید/ 3900 تومان
پ.ن: راستی این را هم بگویم. با اینکه نسخه ای که من داشتم، چاپ دوم بود ولی کتاب پر بود از غلطهای املایی و ویراستاری! بعضی جاها واقعاً اذیت شدم! یعنی می شود پذیرفت که اینها در چاپ دوم این اشکالات را ندیده اند؟!

Labels:

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره