● انتخابات دهم-1
این روزها اینقدر همه جا صحبت از انتخاباته که آدم دیگه کلافه میشه! یه سریها که معتقدن رأی دادن یا ندادن ما هیچ تأثیری توی نتیجه نداره، یه سریها تمرکز کردن روی اینکه هرکس غیر از احمدی نژاد، یه سریها هم طبق معمول میگن از بین بد و بدتر ترجیح میدن بد رو انتخاب کنن.
از بین نامزدهای به اصطلاح اصلاح طلب، کروبی و موسوی از بقیه معروفترن. کروبی آدم قدرتمندیه. به اصطلاح خرش زیاد میره. این بارها اثبات شده. وجود یه آدم قدرتمند که حداقل به ظاهر ادعای اصلاحطلبی داره، میتونه تا حدودی خوب و مطلوب باشه. ولی یه نکته تأمل برانگیز اینجا میمونه. این آقا تا حالا چه کار اصلاحطلبانهای انجام داده که اسم خودش رو گذاشته شیخ اصلاحات؟! کدوم کارنامه درخشانی ازش موجود هست جز یه سری شعارهای انتخاباتی؟! و چقدر میشه به این آدم اعتماد کرد؟!
میرحسین موسوی کسیه که همنسلای من همیشه اسمشو شنیدیم. همیشه منتظر بودیم بینیم کیه و چرا علیرغم اینکه نظر کلی اجتماع در موردش مثبته، هیچوقت حضور پررنگی در هیچ کجا نداشته!
در هر صورت جامعه ما الان توی شرایط خاصیه. جامعهای که توی دوران ریاست جمهوری خاتمی، تا حدودی آزدیهای از دست رفتهشو به دست آورد و طعم احترام ملی و بینالمللی رو اندکی چشید، ناگهان با تغییر شرایط، سیلی محکمی از طرف دولتمردان جدید خورد! طبیعی بود که اولش شوکه بشه ولی بعد دیدیم که رام و مهار شده، همه چیز رو پذیرفت!
جامعهای چنین، به نظر من در این مقطع خاص زمان، تاب تحمل تغییرات خیلی ناگهانی رو نداره. چون نه شادابی آنچنانی داره و نه انگیزه لازم. بنابراین شاید کسی مثل موسوی که گرایشات معتدلی داره و کسانی از هر دو جناح براش احترام قائلن و اونو میپسندن، حداقل برای یه دوره چهار ساله بد نباشه. چهار سالی که شاید ثبات نسبی بر همه شرایط کشور حاکم بشه و نقطه عطفی بشه برای رسیدن به شرایط آرمانی.
نگاه خوشبینانه به موضوع، برای من نتایج بالا رو داشت. ولی اگر بخواهیم یه خورده عمیقتر به مسأله نگاه کنیم، با این واقعیت مواجه میشیم که ما موسوی رو نمیشناسیم و نمیدونیم چه اتفاقی قراره بیفته! از طرف دیگه هم موسوی داره همون راهی رو میره که معین رفت. برای رأی آوردن توی این مملکت باید در میان مردم رفت و مطابق سلیقه اونا حرف زد. تاریخ نشون داده که اکتفا کردن به قشر دانشگاهی و روشنفکر و خیلی سطح بالا حرف زدن نتیجه مطلوبی نداره. تا اینجای کار که به نظر من موسوی رأی نمیاره. شکستن آراء بین موسوی و کروبی هم که شانس کس دیگهای رو افزایش میده. پس اگر یقین پیدا کردیم (من هنوز پیدا نکردم!) که موسوی باید رئیس جمهور بشه، همه ما باید به صورت خودجوش اقدام کنیم و رأی جمع کنیم. مثل کاری که زمان خاتمی کردیم. تمرکز کردن روی اینکه موسوی توی قضیه سال 67 چکار کرده و چرا حرفی نزده، دردی از ما درمون نمیکنه. حقیقت اینه که ما ناگزیریم از بین کاندیداهای موجود انتخاب کنیم و بهتره کسی رو انتخاب کنیم که به نظرمون تا حدودی معقولتره.
از بین نامزدهای به اصطلاح اصلاح طلب، کروبی و موسوی از بقیه معروفترن. کروبی آدم قدرتمندیه. به اصطلاح خرش زیاد میره. این بارها اثبات شده. وجود یه آدم قدرتمند که حداقل به ظاهر ادعای اصلاحطلبی داره، میتونه تا حدودی خوب و مطلوب باشه. ولی یه نکته تأمل برانگیز اینجا میمونه. این آقا تا حالا چه کار اصلاحطلبانهای انجام داده که اسم خودش رو گذاشته شیخ اصلاحات؟! کدوم کارنامه درخشانی ازش موجود هست جز یه سری شعارهای انتخاباتی؟! و چقدر میشه به این آدم اعتماد کرد؟!
میرحسین موسوی کسیه که همنسلای من همیشه اسمشو شنیدیم. همیشه منتظر بودیم بینیم کیه و چرا علیرغم اینکه نظر کلی اجتماع در موردش مثبته، هیچوقت حضور پررنگی در هیچ کجا نداشته!
در هر صورت جامعه ما الان توی شرایط خاصیه. جامعهای که توی دوران ریاست جمهوری خاتمی، تا حدودی آزدیهای از دست رفتهشو به دست آورد و طعم احترام ملی و بینالمللی رو اندکی چشید، ناگهان با تغییر شرایط، سیلی محکمی از طرف دولتمردان جدید خورد! طبیعی بود که اولش شوکه بشه ولی بعد دیدیم که رام و مهار شده، همه چیز رو پذیرفت!
جامعهای چنین، به نظر من در این مقطع خاص زمان، تاب تحمل تغییرات خیلی ناگهانی رو نداره. چون نه شادابی آنچنانی داره و نه انگیزه لازم. بنابراین شاید کسی مثل موسوی که گرایشات معتدلی داره و کسانی از هر دو جناح براش احترام قائلن و اونو میپسندن، حداقل برای یه دوره چهار ساله بد نباشه. چهار سالی که شاید ثبات نسبی بر همه شرایط کشور حاکم بشه و نقطه عطفی بشه برای رسیدن به شرایط آرمانی.
نگاه خوشبینانه به موضوع، برای من نتایج بالا رو داشت. ولی اگر بخواهیم یه خورده عمیقتر به مسأله نگاه کنیم، با این واقعیت مواجه میشیم که ما موسوی رو نمیشناسیم و نمیدونیم چه اتفاقی قراره بیفته! از طرف دیگه هم موسوی داره همون راهی رو میره که معین رفت. برای رأی آوردن توی این مملکت باید در میان مردم رفت و مطابق سلیقه اونا حرف زد. تاریخ نشون داده که اکتفا کردن به قشر دانشگاهی و روشنفکر و خیلی سطح بالا حرف زدن نتیجه مطلوبی نداره. تا اینجای کار که به نظر من موسوی رأی نمیاره. شکستن آراء بین موسوی و کروبی هم که شانس کس دیگهای رو افزایش میده. پس اگر یقین پیدا کردیم (من هنوز پیدا نکردم!) که موسوی باید رئیس جمهور بشه، همه ما باید به صورت خودجوش اقدام کنیم و رأی جمع کنیم. مثل کاری که زمان خاتمی کردیم. تمرکز کردن روی اینکه موسوی توی قضیه سال 67 چکار کرده و چرا حرفی نزده، دردی از ما درمون نمیکنه. حقیقت اینه که ما ناگزیریم از بین کاندیداهای موجود انتخاب کنیم و بهتره کسی رو انتخاب کنیم که به نظرمون تا حدودی معقولتره.