● تیک تاک

بعضی روزا و لحظه ها چقدر سخت و سنگین و کند می گذرن! هزار بار جون آدمو می گیرن و نفس آدمو بند میارن تا سپری بشن. چقدر سخته تحمل چنین لحظاتی! لحظاتی که همه مون تجربه شو داریم و با تمام وجود لمسشون کردیم و همیشه آرزو داریم که هیچ وقت تکرار نشن. ولی مگه می شه؟! دنیاست و آدمیزاد، امتحان است و آزمون. همیشه این لحظات وجود دارن، طوریکه در پس هر شادی گوش به زنگ وقوع یه حادثه، یه رویداد بد یا یه دل نگرونی و دل مشغولی هستیم. همیشه زنگ خطر رو کنار گوشمون احساس می کنیم.
با بعضی قضایا نمی شه منطقی برخورد کرد. آخه چطوری با مسأله ای که مستقیماً به احساسمون مربوط می شه منطقی برخورد کنیم؟ آره، واقعاً " در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را می خورد و به انزوا می برد ".
قبلاً به دوستی می گفتم گاهی طوری می نویسی که وقتی مطلبتو می خونم، تخلیه انرژی می شم. عجب حرف احمقانه و بی ربطی زدم بهش. مگه دست خود آدمه؟! وقتی دل آدم می گیره، دیگه توانی برای نوشتن مطالب مهیج و خنده دار باقی نمی مونه، کما اینکه این وبلاگ اصلاً قرار نبود اینطوری باشه. تازه اون اگه غمگین می نویسه، حداقل قشنگ می نویسه، اما من چی؟!
...
...

تیک تاک، تیک تاک، تیک تاک ... آره بگذرید، زودتر بگذرید. اینقدر سنگین و با طمأنینه سپری نشید. بروید، بروید، مطمئن باشید که هیچ وقت دلم براتون تنگ نمی شه، هیچ وقت!



الهی و ربی من لی غیرک، خدایا! کمک کن. این مشکلیه که تنها و تنها با خواست و اراده تو حل می شه. پس خودت همه چی رو ختم به خیر کن. آمین!
+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره