● اگر پول ندارید بروید بمیرید!
یکی از همکارام ـ که تازگیها با هم هماتاق هم شدیم ـ یه آقای 44، 45 سالهس که خیلی اهل معاشرت نیست و بسیار آدم توداریه، از این آدمایی که ارتباط برقرار کردن باهاشون خیلی سخته! چند وقت پیش حدود یک هفتهای نیومد سر کار. میگفتن خانومش یه عمل کوچک داره و به همین خاطر نیومده. وقتی آقای الف (همون آقای مذکور)، اومد و حال و احوال خانومشو پرسیدیم، فهمیدیم که خانوم سرطان گرفته و کل معده و یک قسمت از مریشو برداشتن! آقای الف ناراحت بود ولی همچنان مسلط بر رفتارش!
پنجشنبه که رفتم اداره، دیدم خیلی پکره. احوالپرسی که کردم تا اومد حرف بزنه گریه امونش نداد! میگفت و گریه میکرد منم گریه میکردم! قرار شده بود خانومش شیمی درمانی بشه. به خانومه گفته بودن یه قسمت از معدهشو برداشتن ولی دیشبش دکتر کل قضیه رو بهش گفته بوده و گفته که بعد از شیمی درمانی هم هیچ تضمینی برای خوب شدن وجود نداره!!! خانومه هم بالکل روحیهشو از دست داده و ناامید شده.
خلاصه اینا حالا آماده شدن برای شیمی درمانی. به مدت شش ماه و هر ماه چهار روز پشت سر هم باید بره برای درمان. هزینه سِرُمهای این چهار روز هفتصد هزار تومن، هزینه داروها یک میلیون و دویست هزار تومن و دستمزد پزشک هم یک میلیون و پانصد هزار تومن!!! آقای الف مونده که این هزینهها رو چطوری پرداخت کنه! یه غم هم اینطوری اضافه شده به غمهاشون! من قشنگ دارم میبینم که داره زیر بار این درد سنگین له میشه ولی چکار میتونه بکنه؟!
واقعاً توی این مملکت اگر آدم پول نداشته باشه باید چکار کنه؟! خیلی سنگین و رنگین سرشو بذاره زمین و بمیره؟!
Labels: اجتماع, ایران, پول, سرمایهداری