● وقتی که می‌خواهی در یک پُست هر چرت و پرتی که دلت خواست، بنویسی!

ـ آقا یه وقت فکر نکنید این ورزشکارای ایرانی آبروی ما رو بردنا! اتفاقاً برعکس! این ماییم که اون بیچاره‌ها رو بی‌آبرو کردیم! توی مملکتی که همه اموراتش الله بختکی می‌گذره، چه انتظاری هست که توی رقابتهای به این مهمی که حالا دیگه همه چی‌ش علمی شده، ما مدال بیاریم! مطمئن باشید همین ورزشکارا اگر هر جای دیگه دنیا بودن، جزء قهرمانای طراز اولشون می‌شدن! از بد روزگاره که شدن ایرانی! حالا اگر هم در روزهای آینده یه مدالی چیزی نصیب ما شد، دقیقاً شانس طرف زده که مدال گرفته وگرنه این ورزش با این رویه هرگز شایسته مدال گیری نیست و کلاً باید درش تخته بشه!

ـ اووووووووووه! چه می‌کنه این مایکل فلپس! درو کرد مدالها رو! فکر کنم دیگه مدال طلای المپیک براش مثل یه اسباب بازی سهل الوصول شده! ولی عجب اندام عجیب و غریبی داره! انگار اصلاً از اول خلق شده برای شنا کردن!

عکس از اینجا

بیوگرافی مایکل رو اینجا بخونید و در مورد فیزیک بدنی‌ش اینجا (با تشکر از پزشک وبلاگستان!).

ـ می‌بینم که والیبال ساحلی زنان توی المپیک ترکونده! خب بابا! حالا چرا هول شدین؟!!! اونجا توی المپیک، جایگاه از 12 هزار نفر که بیشتر گنجایش نداره! می‌تونید این حظ وافر بصری رو توی یک عالم از سواحلی که در سر تا سر دنیا وجود داره هم ببرین! زشته به خدا! خیلی تابلو دارین خودتونو لو می‌دین! ای آقای سیاستمدار! تو دیگه یه کم حیا کن/ به مقامت نگاه کن! (شعر گفتم! :D) ;)) ولی حالی بردیما! زنان کلاً همه‌چیشون جذابه! همه دنیا هم لَنگ اوناست! قدرتیه برای خودش! ;))

ـ حالا که صحبت از زنان شد اینو هم بگم. به خاطر علاه وافر راننده سرویسمون به رادیو، هر روز صبح توفیق اجباری نصیب ما میشه و برنامه "یک صبح یک سلام" که البته تازگی‌ها اسمش انگار شده "جوون ایرانی سلام(؟)" رو می‌شنویم. مجریان این برنامه، خانمها رافعی و صداقتی، بسیار پر انرژی و با لحنی تقریباً غیر رسمی و نامتعارف صحبت می‌کنن. تنها جذابیت این خانومها که قابل لمسه فقط صداشونه ولی همون صدا هم کار خودشو کرده! به جرأت می‌تونم بگم بیش از 90 درصد شنونده‌های این برنامه رو آقایون تشکیل می‌دن و این از تماسهای تلفنی کاملاً مشهوده (شاید از بین 10 تا تلفنی که پخش می‌شه، یکیش خانم باشه اون هم یک روز در میون!). یعنی همین دیگه! چی بگم؟ جذابیت سمعی مثلاً!!! ;))

ـ خب حالا از جدی گذشته قراره برای شرکت در "نهمین کنفرانس آمار ایران" برم اصفهان! خودم که روز جمعه سخنرانی دارم! بقیه‌ش علافیه! اصلاً هم حس و حالش نیست! کنفرانس وقتی توی دانشگاه باشه، برای دانشجو خوبه نه برای ما پیرها! هی می‌ریم این جوونا رو می‌بینیم و یاد ایام میفتیم و حسرت می‌خوریم! اصلاً کل ماجرای من و آمار هم برای خودش داستانیه! من دقیقاً افتادم توی همونجایی که نباید! بنایراین اگه می‌بینید من به هیچ جا نرسیدم تقصیر رشته تحصیلیمه وگرنه همه می‌دونن که من چقدر با استعداد و با آی کیوی بالا و تیزهوش و نابغه هستم! ;))

ـ یکی یه جا گفته بود "تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم"، حالا حکایت ماست! خلاصه تو مپندار که من شِر (و وِر) به خود می‌گویم! خب لابد حالم خوب نیست، لابد مشکل دارم، شاید عاشق شدم، شاید مریضم، شاید مورد بی‌توجهی واقع شدم، شاید عقده‌ای هستم و شاید ...! چرا آدمو درک نمی‌کنین!!! :p


Labels: , , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره