● سفرنامه حج - قسمت دوم

مشاهدات من از مسجدالنبی
قبل از هر چیزی باید بگم در مسجدالنبی برای زنان محدودیت‏های زیادی ایجاد کردن. بنابراین خیلی از مکان‏های معروف مسجد رو نتونستم ببینم چون ورود به اونها ممنوع بود! مثلاً قسمتی که شش ستون اصلی ومعروف سریر، حَرَس، وفود، توبه، قرعه و مُخلقه توش قرار دارن به علاوه منبر و محراب پیامبر و خانه حضرت فاطمه همه در قسمت مردانه هستن و خانمها اجازه ورود به اون قسمت رو ندارن. تنها قسمتی که فقط در ساعاتی از روز به روی زنان باز میشه روضه شریفه هست. به حد فاصل بین منبر و قبر پیامبر روضه شریفه میگن که به فرموده خود پیغمبر این قسمت باغی از باغهای بهشته و ملت سر و دست می‏شکنن که توش نماز بخونن.

روضه شریفه

محراب پیامبر

توی همین ساعتهای خاص هم باز ایرانیها محدودترن. مثلاً برای ورود به روضه چند نفر از خدام تابلوهایی رو که اسم کشورهای مختلف روش نوشته شده، دستشون می‏گیرن و اتباع اون کشور باید زیر همون تابلو جمع بشن تا به ترتیب برن داخل. معمولاً آخرین کشوری که به داخل فرستاده میشه ایرانه! البته این چندان بی‏دلیل هم نبود. چون ایرانیها و عراقیها تنها کسانی بودن که وقتی پاشون به روضه می‏رسید دیگه ول کن نبودن و 100 رکعت نماز میخواستن بخونن که با توجه به محدودیت زمان و جا این به هیچ عنوان میسر نیست! اونا هم بعضی وقتها به خشونت متوسل میشدن تا اینطور زائرها رو بندازن بیرون! اینو هم بگم که این خادمها فارسی رو تقریباً خوب بلد بودن و با زوار ایرانی کاملاً فارسی صحبت می‏کردن و ایضاً امر و نهی!
فکر کنم پشت پرده روضه همونجایی که ما زیر تابلوی ایران به انتظار نشسته بودیم (و اون خادمه هی با لهجه عربی که متفاوت بود از لهجه عربهای خودمون می‏گفت خانمهای ایران بشینن، بشین خانم، بشین لطفاً!)، محدوده مسجدالنبی در زمان پیغمبره. هم معماری این قسمت با جاهای دیگه مسجد فرق داره و قدیمی‏تر به نظر می‏رسه و هم سقفش متحرکه و میشه آسمون رو از داخل مسجد دید. دور تا دور دیوار همین قسمته که توی دایره‏های متحدالشکل اسامی همه دوازده امام و چند تن از صحابه پیامبر نوشته شده. تا یادم نرفته اینو هم بگم که ملت روی اون پرده جداکننده تا تونسته بودن چیز نوشته بودن! یعنی پر بودا! لابد عریضه بوده. چیز دیگه‏ای که نمی‏تونه باشه!

ضریح پیامبر اکرم (ص) که قبور ابوبکر و عمر هم همونجا هستش (عکسها از اینجا)

و اما در مورد معماری مسجدالنبی. اولاً که به طور کلی سبک معماری مساجد اهل تسنن با ما بسیار فرق می‏کنه. اکثراً به رنگ سفید و پر از ستون. از طرح‏های شگفت‏انگیز و متنوع ایرانی - اسلامی خبری نیست و یک طرح ثابت در همه جای مسجد کپی پیست شده! در مورد مسجدالنبی هم وضع به همین صورته منتها با یه کم رنگ و لعاب بیشتر. چند تا عکسی که از تو نت برداشتم تقریباً سبک رو نشون میده. هر چند قطعاً همه چیز از بهترین و گرون‏ترین مواد اولیه و با اصول علمی و مهندسی ساخته شده و زیبایی خاص خودش رو هم داره.
اگر به قسمت پایین ستونها دقت کنید دریچه‏هایی رو می‏بینید. این دریچه‏ها در واقع ایرکاندیشنر هستن. هوای داخل مسجد بسیار مطبوعه و شما حتی اگر جلوی این دریچه‏ها قرار بگیرید به هیچ عنوان سردتون نمیشه.

نمای کلی مسجد

دریچه‏ها رو پایین این ستونها می‏تونید ببینید

اولین روزی که ما رو به مسجدالنبی بردن، بهمون گفتن که در ورودی خانمها باب علی (ع) هست. از باب 16 تا باب علی مسیر زیادی بود. بعد ما دیدیم دری که رو به روی باب 16 هست هم ورودی خانمهاست! من داشتم با خودم فکر می‏کردم که چرا اینا این در رو به ما نشون ندادن که دیدم بله! این در، باب عمر و در بغل اون باب عثمانه که هر دو از باب علی به ما نزدیکتر بودن ضمن اینکه باب عثمان و باب علی از داخل به هم مرتبط بودن! موقع نماز که جای سوزن انداختن نبود و مردم گروه گروه از زن و مرد و پیر و جوون و بچه خردسال به سمت مسجد هجوم میاوردن، بهترین راه برای جا گیر آوردن همون باب عمر بود! دم درهای ورود به مسجد (نه درهای ورود به حیاط) کیفها رو می‏گشتن و باز بیشتر ایرانیها رو! موبایل و دوربین داخل مسجد ممنوع بود برای ما!


تو مدینه آدم انگشت به دهن میمونه از خیل عظیم نمازگزاران! من حتی سحرهای شب‏های احیا تو ایران همچین جمعیتی ندیدم برای نماز صبح! بچه‏های کوچولو بدون هیچ غرغری به دنبال پدر مادراشون می‏رفتن مسجد! اون موقع صبح که باید خواب باشن! اصلاً شاخ درآورده بودم! انگار نماز با گوشت و پوست اینا عجین شده از همون بچگی! تو مسجد به زور یه وجب جا گیر میاوردیم برای ایستادن! البته پیغمبر(ص) فرمودن که:
يك نماز در مسجد من نزد خداوند برابر با ده هزار نماز در ساير مساجد است، مگر مسجد الحرام . زيرا نماز در آن برابر با صد هزار نماز برابر است.

یکی دیگه از جذابیت‏های مسجدالنبی گوناگونی اقوامه. از همه جای دنیا آدم می‏بینی. تفاوتها علاوه بر شکل و قیافه و رنگ پوست، از لباسها هم معلومه. تعداد ایرانیها از سایرین فوق العاده بیشتر! هر کسی هم با لباس خاص خودش میومد مسجد. من هیچ تذکری ندیدم در مورد حجاب و لباس! بر خلاف حرم امام رضا که آدم چپ و راست تذکر می‏شنوه! البته اکثر زنان عرب از لباسهای مشکی بلند همراه با روبنده استفاده می‏کردن. ایرانیها هم که اکثراً با همین چادرهای خودمون بودن یا مانتو و شلوار. ترکها مانتو وشلوارهای رنگ روشن داشتن همه‏شون و حجابهای سفت و سخت. فقط هندیها و بنگلادشیها و پاکستانیها بودن که معمولاً لباس‏های پنجابی خودشون رو که آستینش تا آرنج بود و شالهای مخصوص خودشون رو می‏پوشیدن و زیاد هم سفت و سخت نبود!

داخل مسجد زیاد می‏دیدم که برای بچه‏ها کلاس قرآن تشکیل می‏دادن. معلم هم معمولاً یه خانم جوون بود. بچه‏ها رو زمین دورش حلقه می‏زدن و جزوه می‏نوشتن. کلاس بود براشون واقعاً. آوردن غذا تومسجد ممنوع نبود. چون قبل از نماز مغرب اکثر کسانیکه روزه بودن همونجا می‏نشستن به افطاری خوردن. نظافت هم خیلی سریع و متناوب با فاصله‏های زمانی کوتاه انجام میشد. همیشه تو مسجد بوی مواد ضدعفونی کننده میاد و اگر کسی حساسیت داشته باشه بیچاره‏س. عطسه امان نمیده!

نماز خوندنشون رو خیلی دوست داشتم. قشنگ بود و به آدم آرامش میداد. به ما هم گفته بودن که مثل اونا بدون مهر نماز بخونیم که این برای ماهایی که عادت داریم به مهر اولش یه کم سخته. نمازهامون تقریباً به هم شبیهه. اونا بعد از سوره حمد دسته جمعی آمین میگن و سوره رو هم لازم نیست که یه سوره تمام بخونن بنابراین از همه قرآن چند آیه در نمازهاشون خونده میشه. حتی سوره سجده دار هم می‏خونن و وسط نماز میرن سجده. البته از این لحاظ که همه آیه‏های قرآن تو نمازهاشون خونده میشه بد نیست. مثل ما بیگانه نیستن با سایر آیات قرآن و فقط سوره توحید رو بشناسن! یکبار وسط نماز جماعت مغرب (که امام جماعتش بسیار زیبا میخوند) امام رسید به یه آیه که بشارت هم بود به مؤمنان ولی اونقدر گریه‏ش گرفت که نمی‏تونست به نماز ادامه بده! خیلی گریه کرد و هر چی می‏خواست خودشو کنترل کنه نمی‏تونست. بوی ریا و تظاهر نمیومد از این کارش واقعاً. بعد روحانی کاروان ما برداشته میگه اینا نماز صبحشون نیم ساعت طول می‏کشه و امامشون گریه می‏کنه ولی چون ولایت علی ندارن همه‏ش باطله! خدا رو شکر که خود خدا جای حق نشسته!

ادامه دارد...

Labels: , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 2 خاطره