● دلتنگی
من میگم دلتنگی هم برای خودش قوانینی داره. نه قوانین وضعی ها، قوانین ذاتی! مثلاً محاله آدم دلش برای کسی تنگ بشه ولی هیچ کاری نکنه، هیچ سراغی نگیره. نه تلفن، نه اس ام اس، نه ایمیل، نه هیچ چیز دیگه (با فرض اینکه طرف با یکی از این راهها در دسترس باشه). اصلاً نه به خاطر اون طرف. به خاطر خودش. بس که دل آدم طاقت نمیاره تو اینطور موارد! حتی شده یه احوالپرسی ساده بکنه بدون هیچ ابراز دلتنگی.
یه مثال دیگه از این قوانین اینه که دلتنگی ناخودآگاه از دل به زبون میاد. حالا دیر یا زود. مستقیم یا غیر مستقیم. نمیشه که آدم یه چیزی قلنبه شده باشه تو دلش ولی نگه به طرف. هر چقدر هم که درونگرا باشه. هرچقدر هم منطقی و غیر احساسی باشه.
ولی یه چیزی رو باور کن. وقتی دیدی با همه سراغ گرفتنهات و احوالپرسی کردنات و ابراز زبانی دلتنگیهات، هیچ بازخوردی از طرف نمیگیری، دیگه خیلی گیر نده. نمیتونی کسی رو مجبور کنی دلتنگت بشه که. ول کن قضیه رو.
پ.ن: اینو میگم محض اطلاع رسانی شفاف!;) من به این قوانین معتقدم. بنابراین اگه کسی یه مدت زیادی سراغی ازم نگیره (در شرایط نرمال، یعنی شرایطی که میدونم نه اون مشکلی داره و نه سرش شلوغه)، برای من به این معنیه که یا از زندگیش به طور کلی پاک شدم یا بسیار کمرنگ شدم (و برعکس). منم دیگه سعی میکنم مزاحمش نشم.
یه مثال دیگه از این قوانین اینه که دلتنگی ناخودآگاه از دل به زبون میاد. حالا دیر یا زود. مستقیم یا غیر مستقیم. نمیشه که آدم یه چیزی قلنبه شده باشه تو دلش ولی نگه به طرف. هر چقدر هم که درونگرا باشه. هرچقدر هم منطقی و غیر احساسی باشه.
ولی یه چیزی رو باور کن. وقتی دیدی با همه سراغ گرفتنهات و احوالپرسی کردنات و ابراز زبانی دلتنگیهات، هیچ بازخوردی از طرف نمیگیری، دیگه خیلی گیر نده. نمیتونی کسی رو مجبور کنی دلتنگت بشه که. ول کن قضیه رو.
پ.ن: اینو میگم محض اطلاع رسانی شفاف!;) من به این قوانین معتقدم. بنابراین اگه کسی یه مدت زیادی سراغی ازم نگیره (در شرایط نرمال، یعنی شرایطی که میدونم نه اون مشکلی داره و نه سرش شلوغه)، برای من به این معنیه که یا از زندگیش به طور کلی پاک شدم یا بسیار کمرنگ شدم (و برعکس). منم دیگه سعی میکنم مزاحمش نشم.
Labels: آدم, ارتباطات, دغدغههای ذهنی