● کلاً نوشتن چیز خوبی است!
-امروز اون سالنامهای رو که یه زمانی توش روزنوشت مینوشتم درآوردم. نمیدونین چقدر خاطره برام زنده شد و چه چیزا یادم اومد! از سال 86 تا حالا راه چندان زیادی نیست ولی خیلی همه چیز عوض شده. تقریباً میشه گفت دگرگون!
- من خیال میکردم اگه لپ تاپ بخرم دیگه هر روز هر روز راحت میام مینویسم. زهی خیال باطل! اوضاع بهتر که نشد هیچی بدتر هم شد! لم دادن روی تخت با لپ تاپی رو پا همان و در همون پوزیشن خواب رفتن همان! آدم دراز کش نوشتنش کجا بود!!!
- من یه کارت گرفتم و توش نوشتم که دیگه تو کتابایی که میخواستم بهش کادو بدم چیزی ننویسم به عنوان یادگاری. بعد که رفته کاغذ کادوشو باز کرده، دوباره اومده میگه یه چیزی بنویس تو خود کتاب!
- بعضی وقتا فکر میکنم نویسندهها خوشبختترین آدمای دنیا هستن!
- نوشتن حس خوبی به آدم میده. احساس میکنی هنوز هستی هر چند نیستی!
- من خیال میکردم اگه لپ تاپ بخرم دیگه هر روز هر روز راحت میام مینویسم. زهی خیال باطل! اوضاع بهتر که نشد هیچی بدتر هم شد! لم دادن روی تخت با لپ تاپی رو پا همان و در همون پوزیشن خواب رفتن همان! آدم دراز کش نوشتنش کجا بود!!!
- من یه کارت گرفتم و توش نوشتم که دیگه تو کتابایی که میخواستم بهش کادو بدم چیزی ننویسم به عنوان یادگاری. بعد که رفته کاغذ کادوشو باز کرده، دوباره اومده میگه یه چیزی بنویس تو خود کتاب!
- بعضی وقتا فکر میکنم نویسندهها خوشبختترین آدمای دنیا هستن!
- نوشتن حس خوبی به آدم میده. احساس میکنی هنوز هستی هر چند نیستی!
Labels: دغدغههای ذهنی, روزنوشت