● این روزهای پایانی
اه! چقدر این هفته آخری دلگیره! انگار یه چیزی دل آدمو گرفته و هی فشار میده! بس که این روزا، روزای خداحافظیه! حالا گیریم که خداحافظی موقتی باشه (که البته هیچ تضمینی هم وجود نداره که واقعاً موقتی باشه!)، باز هم چیزی از غم اون که کم نمیکنه! این گرمای عجیب غریب هوا هم که شده قوز بالا قوز! انگار بیشتر دلگیر کرده فضا رو. یه جورایی امید به زندگی رو کم میکنه گرما! باورکنید راست میگم! نمیدونم چرا همه اولینها و بیسابقهها رو نسل ما باید تجربه کنه! بیست و سوم اسفند و هوای آخر اردیبهشت! الحمد لله!
خیلی دلم میخواست تو این روزا یکی بود که میتونستم باهاش فارغ از این هیاهوها و شلوغیهای آخر سال، برم یه جایی، یه گوشه این شهر بزرگ، با هم بشینیم، حرف بزنیم، بگیم، بخندیم یا شاید هم فقط سکوت کنیم. به هر حال زیاد فرقی نمیکنه چون در هر صورت کسی نیست. همه سرشون شلوغه و مشغول رتق و فتق امورشون. جای خالی اون یه نفر خیلی وقته که خالیه منم هی میخوام بهش عادت کنما ولی هیچ اتفاقی هم که نیفته، یهو این تغییر فصلها میشن باعث و بانی و باز داغ دل ما رو تازه میکنن!
Any way! خوش باشید.
خیلی دلم میخواست تو این روزا یکی بود که میتونستم باهاش فارغ از این هیاهوها و شلوغیهای آخر سال، برم یه جایی، یه گوشه این شهر بزرگ، با هم بشینیم، حرف بزنیم، بگیم، بخندیم یا شاید هم فقط سکوت کنیم. به هر حال زیاد فرقی نمیکنه چون در هر صورت کسی نیست. همه سرشون شلوغه و مشغول رتق و فتق امورشون. جای خالی اون یه نفر خیلی وقته که خالیه منم هی میخوام بهش عادت کنما ولی هیچ اتفاقی هم که نیفته، یهو این تغییر فصلها میشن باعث و بانی و باز داغ دل ما رو تازه میکنن!
Any way! خوش باشید.