● سفرنامه حج - قسمت سوم
معمولاً کاروانها یه تور گشت در مدینه دارن که بهش میگن زیارت دوره اماکن مقدس. زیارت دوره درمدینه شامل بازدید از کوه احد، مسجد ذو قبلتین، مساجد سبعه و مسجد قبا هست.
اولین جایی که رفتیم کوه و منطقه احد بود. این منطقه در پنج ونیم کیلومتری مسجد نبوی قرار داره و همونطور که میدونید غزوه احد در سال سوم هجری در این محل اتفاق افتاده. در این جنگ تعداد مسلمانان 700 نفر و تعداد کفار 3000 نفر بوده و بیش از 70 نفر از مسلمونا هم در این جنگ شهید شدن. اصل داستانش رو هم که خودتون میدونید.
اگر فیلم محمد رسولالله رو دیده باشین (که قطعاً دیدین!) ماجرای شهادت حمزه عموی پیغمبر (با بازی درخشان مرحوم آنتونی کویین) رو میدونید و همه جریانات مثله شدن بدنش و جگرش توسط هند جگرخوار همسر ابوسفیان. اینجا هم برای جلوگیری از ایجاد مقبره و زیارتگاه، دور تا دور قبور شهدای احد رو حصار بلندی کشیدن. تنها تفاوتی که با بقیع داره اینه که دو، سه تا تابلو برای معرفی و زیارتنامه به چند زبون (که فارسی توش نداشت) هم نصب کردن.
اینجا هم مثل مسجدالنبی وقتی آدم قدم میذاره توش ناخودآگاه روحش و ذهنش پرواز میکنه به صدر اسلام و ماجراهایی که پیغمبر و اصحابش با اونها دست و پنجه نرم کردن. خداییش اسلام آوردن در اون زمان خیلی سخت بوده و همراه با خطرات جانی و مالی. رو آوردن به عقیده و مسلکی اینچنینی خیلی فرق داره با عقیده و مسلک موروثی. همونطوری که طبق طبق ادعای مسلمونی ما قابل مقایسه نیست با خلوص اونها!
دومین جایی که رفتیم، مسجد قبلتین بود. در این مسجد قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سمت کعبه تغییر پیدا کرده. این اتفاق در پانزدهم شعبان سال دوم هجری رخ داده و دلیلش هم طعنه یهودیان بر مسلمانان بوده مبنی بر نداشتن قبله مستقل. مثل بسیاری از جاهای دیگه، در اینجا هم هیچ اثری از بافت قدیمی مسجد وجود نداشت و فقط مسجد بزرگی در مکان این حادثه احداث شده بود.
بعد از مسجد ذو قبلتین، به منطقهای رفتیم که شش تا مسجد داشت که با مسجد ذوقبلتین به اونا مساجد سبعه میگن. این منطقه همون جاییه که جنگ احزاب (خندق) در اون اتفاق افتاده. در جنگ احزاب یهودیان مدینه و تمام قبایل و طوایف قریش با هم متحد میشن که به مسلمانان و پیامبر اسلام حمله کنن. در سپاه اسلام هم به پیشنهاد سلمان فارسی، دور تا دور شهر رو خندق میکنن که بنا بر روایات تاریخی همین خندقها علت اصلی پیروزی مسلمانان میشه. در همین جنگ بوده که علی (ع) با عمرو بن عبدود میجنگه و همون داستان آب دهان انداختن اون بر علی پیش میاد (او خدو انداخت بر رویی که ماه/ سجده آرد پیش او در سجده گاه). پیامبر در مورد این رویارویی فرمود: تمام ايمان در برابر تمام كفر قرار گرفت.
یکی از این مساجد هفتگانه، مسجد فتحه. توی همین مسجد بوده که پیامبر برای پیروزی مسلمین در جنگ احزاب دعا میکنه و دعای او پذیرفته میشه. در ضمن پایگاه فرماندهی رسول در جنگ هم بوده. سوره فتح هم در همین محل نازل شده. مسجد فتح بر دامنه شمال غربی کوه سلع و در جنوب غربی خندق واقع شده. مسجد در بلندی واقع شده و برای رسیدن به اون باید از پله بالا بریم. مسجد، یک مسجد ساده و کوچکه که با کمال تعجب همون بافت قدیمیش وجود داره و حفظ شده! بدون هیچ رنگ و لعاب و حتی فرش درست و حسابی!
سایر مساجدی که در این منطقه وجود دارن، مسجد سلمان فارسی، مسجد امام علی، مسجد حضرت فاطمه زهرا، مسجد ابوبکر و مسجد عمر هست. اطلاعات بیشتر در مورد این مساجد رو اینجا بخونید.
یه چیزی که به طور کلی محسوس و غیر قابل انکاره، دشمنی این قوم با تاریخه! من قبلاً فکر میکردم فقط تو ایرانه که آقایان دشمن تاریخن و میخوان هر چی نماد پادشاهی و ایرانیه از بین ببرن. اونجا که دیگه تاریخ، تاریخ خود اسلامه معلوم نیست چرا اینقدر همه چی رو از بین بردن! باز ما اینجا حداقل علی الظاهر یه سازمان میراث فرهنگی داریم. اونجا همه چیز رو یا از بین بردن یا گذاشتن خودش از بین بره! تمام مکانهایی که حتی اگر نگیم مقدسن، دیگه نمیتونیم منکر تاریخ ساز بودن و منشأ ایجاد تحولات عظیم بودنشون باشیم! من نمیدونم این جماعت چطوری فکرمیکنن و آیا اصولاً فکر میکنن یا نه! ولی اینو خوب میدونم که میلیونها زائری که سالیانه با این اماکن میرن، منشأ درآمد عظیمی برای این سرزمین هستن. سرزمینی که اگر این اماکن رو نداشت، حتی یک نفر رو هم نمیتونست جذب کنه و مگر صحرای عربستان چه جذابیتی میتونه داشته باشه! در هر صورت دشمنی حکومتها با تاریخ داستان جدیدی نیست. حداقل نه برای مایی که بارها به چشمون اینو دیدیم!
آخرین جایی که رفتیم مسجد قُبا بود. این مسجد در شش کیلومتری جنوب مسجدالنبی واقع شده و اولین مسجدیه که رسول خدا با نیت خالص و براساس تقوا بنا کرده. پیامبر درباره نماز خوندن در مسجد قبا فرموده: کسی که در مسجد قبا دو رکعت نماز بگزارد ثواب یک عمره دارد. منم تا تونستم برای هر کی تو ذهنم اومد تند تند نماز خوندم! عینهو این ندید بدیدا! با این اوصاف الان نصف دوستامو و آشناهام ثواب عمره دارن همینطورمفت و مجانی! P:
شب همون روز از دو مسجد دیگه که در اطراف مسجدالنبی قرار داشتن هم بازدید کردیم. مسجد حضرت علی و مسجد غمامه. مسجد حضرت علی که بالکل تعطیله. کسی هم اجازه ورود نداره. این هم در ادامه همون تنگ نظریها و حماقتها خیلی عجیب نیست! البته مسجد ابوبکر و عمر هم همین وضعیت رو داره. پس نمیشه خیلی نتیجه گرفت که این به خاطر دشمنی با علی یا شیعهس. کلاً مشکل یه جای دیگهس!
مسجد غمامه در غرب مسجدالنبی قرار داره. همون نزدیک مسجد حضرت علی. پیامبر نمازهای عید و نماز باران رو در این مسجد اقامه میکرده. داستانش هم به این صورته که پیامبر به همراه یارانش در روزی بسیار بسیار گرم و داغ نماز میخوانده. به علت گرمای طاقت فرسای هوا رسولالله از خدا میخواد که هوا کمی بهتر بشه. همون موقع دعای پیامبر مستجاب میشه و ابرهایی بالای سر نمازگزاران قرار میگیره و بارون میاد و اصلاً غمامه یعنی ابرها. البته در مسجد به علت تعمیرات و بازسازی و اینا بسته بود.
یک قسمتی رو هم در همون اطراف درست کرده بودن که مثلاً مدینه قدیمه. به نظر من خیلی بیسلیقه و هُرهُری! تنه نخلی و فانوسی و همین! اصل روخراب کردن بعد اومدن تقلبی شو ساختن! آدم میمونه تو کار این جماعت ابله! که بحمدالله و المنة کم نیستن تو جوامع اسلامی!
ادامه دارد ...
اولین جایی که رفتیم کوه و منطقه احد بود. این منطقه در پنج ونیم کیلومتری مسجد نبوی قرار داره و همونطور که میدونید غزوه احد در سال سوم هجری در این محل اتفاق افتاده. در این جنگ تعداد مسلمانان 700 نفر و تعداد کفار 3000 نفر بوده و بیش از 70 نفر از مسلمونا هم در این جنگ شهید شدن. اصل داستانش رو هم که خودتون میدونید.
اگر فیلم محمد رسولالله رو دیده باشین (که قطعاً دیدین!) ماجرای شهادت حمزه عموی پیغمبر (با بازی درخشان مرحوم آنتونی کویین) رو میدونید و همه جریانات مثله شدن بدنش و جگرش توسط هند جگرخوار همسر ابوسفیان. اینجا هم برای جلوگیری از ایجاد مقبره و زیارتگاه، دور تا دور قبور شهدای احد رو حصار بلندی کشیدن. تنها تفاوتی که با بقیع داره اینه که دو، سه تا تابلو برای معرفی و زیارتنامه به چند زبون (که فارسی توش نداشت) هم نصب کردن.
اینجا هم مثل مسجدالنبی وقتی آدم قدم میذاره توش ناخودآگاه روحش و ذهنش پرواز میکنه به صدر اسلام و ماجراهایی که پیغمبر و اصحابش با اونها دست و پنجه نرم کردن. خداییش اسلام آوردن در اون زمان خیلی سخت بوده و همراه با خطرات جانی و مالی. رو آوردن به عقیده و مسلکی اینچنینی خیلی فرق داره با عقیده و مسلک موروثی. همونطوری که طبق طبق ادعای مسلمونی ما قابل مقایسه نیست با خلوص اونها!
دومین جایی که رفتیم، مسجد قبلتین بود. در این مسجد قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سمت کعبه تغییر پیدا کرده. این اتفاق در پانزدهم شعبان سال دوم هجری رخ داده و دلیلش هم طعنه یهودیان بر مسلمانان بوده مبنی بر نداشتن قبله مستقل. مثل بسیاری از جاهای دیگه، در اینجا هم هیچ اثری از بافت قدیمی مسجد وجود نداشت و فقط مسجد بزرگی در مکان این حادثه احداث شده بود.
مسجد ذوقبلتین
این مسجد هم مثل سایر مساجد شلوغ بود و به زور تونستیم دو رکعت نماز تحیت مسجد توش بخونیم! درضمن، قسمت زنانه هم طبقه بالا بود که هم آسانسور داشتو هم پله برقی. با این حال ازدحام جمعیت باز هم رفت و آمد رو سخت کرده بود.
بعد از مسجد ذو قبلتین، به منطقهای رفتیم که شش تا مسجد داشت که با مسجد ذوقبلتین به اونا مساجد سبعه میگن. این منطقه همون جاییه که جنگ احزاب (خندق) در اون اتفاق افتاده. در جنگ احزاب یهودیان مدینه و تمام قبایل و طوایف قریش با هم متحد میشن که به مسلمانان و پیامبر اسلام حمله کنن. در سپاه اسلام هم به پیشنهاد سلمان فارسی، دور تا دور شهر رو خندق میکنن که بنا بر روایات تاریخی همین خندقها علت اصلی پیروزی مسلمانان میشه. در همین جنگ بوده که علی (ع) با عمرو بن عبدود میجنگه و همون داستان آب دهان انداختن اون بر علی پیش میاد (او خدو انداخت بر رویی که ماه/ سجده آرد پیش او در سجده گاه). پیامبر در مورد این رویارویی فرمود: تمام ايمان در برابر تمام كفر قرار گرفت.
یکی از این مساجد هفتگانه، مسجد فتحه. توی همین مسجد بوده که پیامبر برای پیروزی مسلمین در جنگ احزاب دعا میکنه و دعای او پذیرفته میشه. در ضمن پایگاه فرماندهی رسول در جنگ هم بوده. سوره فتح هم در همین محل نازل شده. مسجد فتح بر دامنه شمال غربی کوه سلع و در جنوب غربی خندق واقع شده. مسجد در بلندی واقع شده و برای رسیدن به اون باید از پله بالا بریم. مسجد، یک مسجد ساده و کوچکه که با کمال تعجب همون بافت قدیمیش وجود داره و حفظ شده! بدون هیچ رنگ و لعاب و حتی فرش درست و حسابی!
سایر مساجدی که در این منطقه وجود دارن، مسجد سلمان فارسی، مسجد امام علی، مسجد حضرت فاطمه زهرا، مسجد ابوبکر و مسجد عمر هست. اطلاعات بیشتر در مورد این مساجد رو اینجا بخونید.
تصاویری از باغ فتح. مسجد حضرت زهرا، محوطه بسیار کوچک و بدون سقفی در این باغ بود که تقریباً در بلندی قرار داره و مثل یه سکو میمونه.
یه چیزی که به طور کلی محسوس و غیر قابل انکاره، دشمنی این قوم با تاریخه! من قبلاً فکر میکردم فقط تو ایرانه که آقایان دشمن تاریخن و میخوان هر چی نماد پادشاهی و ایرانیه از بین ببرن. اونجا که دیگه تاریخ، تاریخ خود اسلامه معلوم نیست چرا اینقدر همه چی رو از بین بردن! باز ما اینجا حداقل علی الظاهر یه سازمان میراث فرهنگی داریم. اونجا همه چیز رو یا از بین بردن یا گذاشتن خودش از بین بره! تمام مکانهایی که حتی اگر نگیم مقدسن، دیگه نمیتونیم منکر تاریخ ساز بودن و منشأ ایجاد تحولات عظیم بودنشون باشیم! من نمیدونم این جماعت چطوری فکرمیکنن و آیا اصولاً فکر میکنن یا نه! ولی اینو خوب میدونم که میلیونها زائری که سالیانه با این اماکن میرن، منشأ درآمد عظیمی برای این سرزمین هستن. سرزمینی که اگر این اماکن رو نداشت، حتی یک نفر رو هم نمیتونست جذب کنه و مگر صحرای عربستان چه جذابیتی میتونه داشته باشه! در هر صورت دشمنی حکومتها با تاریخ داستان جدیدی نیست. حداقل نه برای مایی که بارها به چشمون اینو دیدیم!
آخرین جایی که رفتیم مسجد قُبا بود. این مسجد در شش کیلومتری جنوب مسجدالنبی واقع شده و اولین مسجدیه که رسول خدا با نیت خالص و براساس تقوا بنا کرده. پیامبر درباره نماز خوندن در مسجد قبا فرموده: کسی که در مسجد قبا دو رکعت نماز بگزارد ثواب یک عمره دارد. منم تا تونستم برای هر کی تو ذهنم اومد تند تند نماز خوندم! عینهو این ندید بدیدا! با این اوصاف الان نصف دوستامو و آشناهام ثواب عمره دارن همینطورمفت و مجانی! P:
شب همون روز از دو مسجد دیگه که در اطراف مسجدالنبی قرار داشتن هم بازدید کردیم. مسجد حضرت علی و مسجد غمامه. مسجد حضرت علی که بالکل تعطیله. کسی هم اجازه ورود نداره. این هم در ادامه همون تنگ نظریها و حماقتها خیلی عجیب نیست! البته مسجد ابوبکر و عمر هم همین وضعیت رو داره. پس نمیشه خیلی نتیجه گرفت که این به خاطر دشمنی با علی یا شیعهس. کلاً مشکل یه جای دیگهس!
مسجد غمامه در غرب مسجدالنبی قرار داره. همون نزدیک مسجد حضرت علی. پیامبر نمازهای عید و نماز باران رو در این مسجد اقامه میکرده. داستانش هم به این صورته که پیامبر به همراه یارانش در روزی بسیار بسیار گرم و داغ نماز میخوانده. به علت گرمای طاقت فرسای هوا رسولالله از خدا میخواد که هوا کمی بهتر بشه. همون موقع دعای پیامبر مستجاب میشه و ابرهایی بالای سر نمازگزاران قرار میگیره و بارون میاد و اصلاً غمامه یعنی ابرها. البته در مسجد به علت تعمیرات و بازسازی و اینا بسته بود.
یک قسمتی رو هم در همون اطراف درست کرده بودن که مثلاً مدینه قدیمه. به نظر من خیلی بیسلیقه و هُرهُری! تنه نخلی و فانوسی و همین! اصل روخراب کردن بعد اومدن تقلبی شو ساختن! آدم میمونه تو کار این جماعت ابله! که بحمدالله و المنة کم نیستن تو جوامع اسلامی!
ادامه دارد ...