● چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما

شلوغی و ترافیک و صدای بوق و جار و جنجال. غلغله آدم و ماشین. وفور اجناسِ بنجل و به درد نخور، با دو یا سه برابر قیمت واقعی. ماهی های قرمز کوچولو توی تنگهایی با آبهای کثیف. فرشهای آویزان از لبه بامها و بالکنها. ولوله و هیاهو. هیاهو بر سر ... . نه! همینم خوبه. کی میگه حال و هوای عید و بهار نیست؟!
گیر کردی وسط این شلوغیها. با یه دستت گرد گیری میکنی، با اون یکی، وسیله جا به جا می کنی. کتابا رو سر جاش میذاری. جارو میکنی. یه وقت خالی میکنی برای خریدن خرت و پرت و مایحتاج. باید تنها بری. گلها و مجسمه ها رو میشوری و مرتب میکنی. کاشیها و سرامیکها رو می سابی. حواست هست که وقت آرایشگاه بگیری. کمدها و کشوها رو منظم میکنی. چه مصیبتیه تمیز کردن این کامپیوترها!
گم شدی وسط عادتها، روزمره گیها. زنان رو می گیرن، زندانی میکنن. صدات در نمی آد. در مورد چرندی که ساختن، بچه ها بمب گوگلی می ترکونن. صدات درنمی آد. اصلاً نمیدونی چه خبره! وبلاگها رو باز می کنی. ده تا، بیست تا. حال و حوصله نداری. رایت کلیک، کلوز گروپ و شات داون.
این روزها هوا خیلی عالیه، مگه نه؟! جون میده برای گردشهای دو نفره و چند نفره. گوشیتو نگاه می کنی. منتظری که شاید یه ردِ آبی روش ببنی. اما ... . عادت کردی دیگه. هیچ اتفاقی نمی افته، مثل همیشه. تا حالا شده حس کنی با همه غریبه ای؟! تنهای تنها وسط این همه آدم. حس بدیه؟! نه! آره! نه! ... نمی دونی!
هیچ چیز سیاه نیست. حتی خاکستری هم نیست. بستگی به نگاهت داره. خیلی چیزها سبزن، نیستن؟! یک بهونه کافیه. دلت میخواد محبتت رو بدون چشم داشت عرضه کنی. تا حالا شده یکی رو غرق در محبت کنی؟! چه حسی داره؟!
خیلی ها خسته که میشن، دلشون میخواد برن توی یه جزیره دور افتاده و تنها باشن. تو اما دلت اینو نمیخواد. تو این آدما رو دوست داری. همینطوری که هستن. تو نمی تونی دنیا رو عوض کنی که، می تونی؟! آخه وقتی خسته ای، دلگیری، حوصله نداری، با خودت خلوت کنی که چی بشه؟! به جایی میرسی؟! نتیجه ای میگیری؟! ولی دریغ و درد از روزی که بخوای بگی اما ...
چه خوبه " رهایی از قید تعلق ". هر چی رو که میخوای با عشق و علاقه به دست بیاری ولی بهش وابستگی پیدا نکنی. بهش دل نبندی. دیوانه ای که از هر چیز کوچکی خاطره بسازی؟! از یه تیکه کاغذ کوچولو تا یه خیابون و محله؟! بی خیال بابا! این چیزها گفتنش آسونه. برای تو یکی که حتی گفتنش هم سخته!!!



زمان می گذرد. به تندی ....




+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره