● سفرنامه یونان - 4
یکی دیگه از مکانهای باستانی یونان، منطقهای به اسم Agoraست که در شمال غربی آکروپلیس قرار داره و اینطور که میگن از قرن ششم قبل از میلاد، قلب یونان باستان بوده و محل برگزاری تجمعهای سیاسی، انتخابات، مراسم مذهبی و فعالیتهای آموزشی.
بیشتر شبیه بقایای به جا مونده از یه شهر باستانیه که به غیر از معبد هفاستوس (Hephaistos) که خدای آهن و فلزکاری یونان باستان بوده و یه ایوان با ستونهای بلند پر از مجسمههای قدیمی، معروف به ایوان Attalos، یه موزه توی این ایوان و یه کلیسای قدیمی، بقیه منطقه بیشتر شبیه مخروبههای باستانیه.
قبل از اینکه آگورا رو پیدا کنیم، یه چند جای دیگه رو هم تو مسیر دیدیم.
از اونجایی که اون روز، روز 22 خرداد بود و روز برگزاری مهمترین انتخابات ایران و از اونجایی که ما فکر میکردیم حالا قراره رأی ما خیلی اهمیت داشته باشه و دوباره از اونجایی که خیلی خوشخیال و ساده لوح بودیم، برداشتیم یه عالمه راه از کجا تا کجا رفتیم سفارت که مثلاً رأی بدیم! این تعارفای الکی سفارتیها کشت ما رو! فقط حرف زدن و دریغ از یه خورده عمل! شبش کاملاً پشیمون بودیم از رفتنمون! (نتایج انتخابات در یونان).
آخرین روز هم یه گشتی تو شهر زدیم و جاهایی رو که ندیده بودیم، دیدیم. دور هر چیزی که دستشون رسیده بود یه حصار کشیده بودن و شده بود آثار باستانی. البته از نظر باستانی بودن که باستانی بود ولی در یک کلام میتونم بگم بیشتر چیزایی که دیدیم ستون بودن! هی از این ستون به اون ستون! ولی آخر سر فرجی هم نشد که نشد! ;)
هنوز یه کوچولو ادامه داره! فقط یه کوچولو!
بیشتر شبیه بقایای به جا مونده از یه شهر باستانیه که به غیر از معبد هفاستوس (Hephaistos) که خدای آهن و فلزکاری یونان باستان بوده و یه ایوان با ستونهای بلند پر از مجسمههای قدیمی، معروف به ایوان Attalos، یه موزه توی این ایوان و یه کلیسای قدیمی، بقیه منطقه بیشتر شبیه مخروبههای باستانیه.
مجسمههای درون ایوان که همهشون بیسر بودن! گفتن که بیسر بودن مجسمهها نشونه شکست در جنگه. یکی از جنگهایی که توش شکست خوردن جنگ با ایرانیها بوده در سال 480 قبل از میلاد. مجسمههای بیسر ایلیاد و اودیسه هم بودن.
معبد هفاستوس. نمیشد وارد معبد شد. از بس قدیمی بود. دورش حصار کشیده بودن. ولی عظمت داشت. یه چیزایی هم بود توش شبیه قبر. نمیدونم چی بودن! دور تا دور بالای ستونها هم کندهکاری و مجسمه آدم بود.
قبل از اینکه آگورا رو پیدا کنیم، یه چند جای دیگه رو هم تو مسیر دیدیم.
از اونجایی که اون روز، روز 22 خرداد بود و روز برگزاری مهمترین انتخابات ایران و از اونجایی که ما فکر میکردیم حالا قراره رأی ما خیلی اهمیت داشته باشه و دوباره از اونجایی که خیلی خوشخیال و ساده لوح بودیم، برداشتیم یه عالمه راه از کجا تا کجا رفتیم سفارت که مثلاً رأی بدیم! این تعارفای الکی سفارتیها کشت ما رو! فقط حرف زدن و دریغ از یه خورده عمل! شبش کاملاً پشیمون بودیم از رفتنمون! (نتایج انتخابات در یونان).
آخرین روز هم یه گشتی تو شهر زدیم و جاهایی رو که ندیده بودیم، دیدیم. دور هر چیزی که دستشون رسیده بود یه حصار کشیده بودن و شده بود آثار باستانی. البته از نظر باستانی بودن که باستانی بود ولی در یک کلام میتونم بگم بیشتر چیزایی که دیدیم ستون بودن! هی از این ستون به اون ستون! ولی آخر سر فرجی هم نشد که نشد! ;)
معبد زئوس، ربالنوع آسمان و باران و تندر
Hadrian's Arch
از جلوی این دروازه معبد زئوس و از پشتش آکروپلیس معلومه! در حقیقت جلوی در ورودی معبده.
از جلوی این دروازه معبد زئوس و از پشتش آکروپلیس معلومه! در حقیقت جلوی در ورودی معبده.
هنوز یه کوچولو ادامه داره! فقط یه کوچولو!