● یک مکالمه دانشجویی!
مکان: توالت دانشکده
( یک گروه از دخترها در حال آرایش و مو درست کردن (البته طبق رسم معمول توالتهای دخترانه همه دانشگاهها) )
اولی ( در حالیکه موهاش رو باز کرده و داره بهشون حالت میده ): آخه چی می شد الان همینطوری بدون مقنعه می رفتیم بیرون؟
دومی: آره بابا! مگه تو این برنامه دم افطار که ترکیه نشون میده نیست که همشون روزه هستن و مسلمونن ولی حجاب ندارن؟!
سومی: آخه اونا شیعه نیستن.
اولی: من که اصلاً حجاب رو قبول ندارم.
سومی: آخه می دونی، ما با اونا فرق می کنیم. آدم به همون اندازه ای که می دونه تکلیف داره و مجازات میشه. مثلاً این خارجیها که هزارتا کثافت کاری می کنن، اگه ندونن کارشون گناهه، در قبالش مجازات نمیشن. ما فقط در مورد چیزهایی که می دونیم مسئولیت داریم.
دومی: اَه! کاشکی ما هیچی نمی دونستیم!
.
.
.
( یک گروه از دخترها در حال آرایش و مو درست کردن (البته طبق رسم معمول توالتهای دخترانه همه دانشگاهها) )
اولی ( در حالیکه موهاش رو باز کرده و داره بهشون حالت میده ): آخه چی می شد الان همینطوری بدون مقنعه می رفتیم بیرون؟
دومی: آره بابا! مگه تو این برنامه دم افطار که ترکیه نشون میده نیست که همشون روزه هستن و مسلمونن ولی حجاب ندارن؟!
سومی: آخه اونا شیعه نیستن.
اولی: من که اصلاً حجاب رو قبول ندارم.
سومی: آخه می دونی، ما با اونا فرق می کنیم. آدم به همون اندازه ای که می دونه تکلیف داره و مجازات میشه. مثلاً این خارجیها که هزارتا کثافت کاری می کنن، اگه ندونن کارشون گناهه، در قبالش مجازات نمیشن. ما فقط در مورد چیزهایی که می دونیم مسئولیت داریم.
دومی: اَه! کاشکی ما هیچی نمی دونستیم!
.
.
.