● بلند تکرار کن: من زندگی را دوست دارم!

نه! خیلی فرقی نداشت. یعنی نه که کلاً فرقی نداشته باشه‏ها ولی تفاوت اونقدرا نبود که بخواد به یاد ماندنی‏ش کنه! خیلی‏ها ازش تعریف می‏کنن و اونو نقطه عطف زندگی‏شون می‏دونن. میگن از هر لحاظ نقطه اوجه، نقطه شکوفایی! به خصوص برای خانم‏ها! ولی خب به هر صورت برای من اینطوری نبود. سی سالگی رو میگم. امروز تموم شد. به همین زودی، به همین راحتی!
حالا از این به بعدش ظاهراً قراره سرازیری باشه. از نقطه اوج به نقطه فرود! ولی ببخشیدا این یکی رو دیگه باید بگم زکی! ما هنوز اوجی ندیدیم که حالا بخوایم ازش بیایم پایین! اووووه! این همه آرزوی برآورده نشده! این همه کار انجام نشده! این همه جای نرفته! این همه آدمِ ندیده! نه! اصلاً قبول نیست. من هنوز فرصت میخوام. من زندگی کردن رو به خودم مدیونم. باید بتونم از عهده این دین بربیام! روزهای بیماری و افسردگی جزء روزای زندگی آدم نیست. با این حساب حداقل باید یکسال کم بشه. پس من هنوز وقت دارم برسم به اون بالا بالاها. به نقطه اوج. به نقطه بلوغ! پس لطفاً هولم نکنید. بذارید خودم یواش یواش برم. آهسته و پیوسته.

Labels: , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 4 خاطره