● چندگانه مثلاً فرهنگی!

  • درباره "شهربانو" نوشتن، به نظر من کلاً محلی از اعراب نداره! رمانی که اسیر کلیشه‌هایی از نوع صدا و سیماییه، با همون تعاریف و همون شخصیت‌ها! چیزهایی که هزاربار در سریال‌های آبکی تلویزیون به خوردمون دادن و واقعاً هیچ‌وقت حتی تصورش رو هم نمی‌کردم از طریق نوشته‌های کسی مثل محمدحسن شهسواری بازسازی و تکرار بشه! رمانی شعارزده، لوس، با شخصیت‌های سیاه و سفیدِ غیرواقعی و غیرملموس، تا حدودی به‌هم ریخته و دور از انتظار! آقای شهسواری! کاش پیشکش بهتری داشتی برای تقدیم به همه شهربانوهای سرزمینت! 


  • همشهری داستان آبان، در قسمت "درباره داستان"، جستاری آورده در مورد نقش قصه‌گویی و داستان در بازی‌های کامپیوتری. با اینکه خیلی اهل این نوع بازی‌ها نیستم (کلاً استعدادشو ندارم!)، ولی به نظرم مطلب جالبی بود که به احتمال زیاد خوندنش برای دوستداران این بازیا خالی از لطف نیست.
  • چند وقتیه هی می‌بینم بابا میره کتاب‌های اصول رمان‌نویسی و نقد رمان و چگونه بیوگرافی بنویسیم و  اینا می‌خره! بهش میگم بابا میخوای رمان‌نویس بشی یا میخوای زندگی‌نامه‌تو بنویسی همه‌ش میری از این کتابا می‌خری! میگه نه بابا. یکی از دوستام که در خارج از کشور زندگی می‌کنه، رمانی نوشته و برام فرستاده تا من نظرمو بگم. برای این می‌خرم اینا رو. بعد می‌شینه راست راستکی هم می‌خوندشونا! واقعاً بهش غبطه می‌خورم که اون با این سن و سال اونطوری و من با نصف سن اون اینطوری! کلاً عاشقشم! ;)

Labels: , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 1 خاطره