● روزمریات!

  • اول اینکه این فقدان گودر بدجوری داره اذیت می‌کنه! ضربه حسابی کاری بود! اولش اینقدر شوکه بودم و گرم که خیلی درد رو احساس نکردم، ولی هر چی می‌گذره اثر ضربه بیشتر خودشو نشون میده و کبودیاش بیشتر معلوم میشه! یه دلخوشی داشتیم اونو هم ازمون گرفتن! خدا از باعث و بانیش نگذره! 
  • تو این مدتی که نبودم، اینقدر اتفاقای جور و واجور دور و برم افتاده که فکر نکنم هیچ‌وقتِ دیگه، سرم تا این حد شلوغ بشه! از عقد و عروسی و خوشحالی گرفته تا عزا و ناراحتی و گریه و زاری. اتفاقایی که ظاهراً هیچ ربطی به من نداشتن ولی باطناً تأثیرات بسیار عمیقی روی روح و روانم داشتن. حالا چه اثرات مثبت و چه منفی!
  • نگران هستم. نگران آینده. مشغله کاری‌ام زیاد شده. سعی می‌کنم خوشبین باشم ولی می‌دونم که روزای سختی رو پیش رو دارم اگر عمری باقی باشه. بزرگترین مشکل پیش رو در این مسئله، تنهاییه. تقریباً هیچ کسی وجود نداره که دست آدمو بگیره یا بهتره بگم خیلی نمیشه روی کسی حساب کرد. بیشتر افراد طوری برخورد کردن که فقط میشه انتظار حداقل‌ها رو ازشون داشت. اینقدر همیشه در طول روز کار هست، که وقتی می‌رسم خونه کاملاً خسته‌م و انرژی‌ای برای کارای دیگه برام باقی نمونده. باز قبلاً می‌رسیدیم خونه چهار تا مطلب تو گودر می‌خوندیم دلمون باز می‌شد. ولی حالا چی؟! با این پلاسه هم که هیچ رقمه نتونستیم کنار بیاییم! آخه این کجا و اون کجا!
  • در باب مؤخره هم باید عرض کنم که کلاً آدمهای بدبین و غرغرویی مثل من، حوصله اطرافیانشون رو سر می‌برن! اینکه یکی بشینه بغل گوشت و هی نیمه‌های خالی لیوان‌های زندگیتو بهت یادآوری کنه، شاید اولش خیلی بد نباشه و همدردی به نظر بیاد، ولی اگر مرتب تکرار بشه، حال طرفو بد می‌کنه! آدم دوست نداره یکی هی مدام بدی مملکتش رو، رشته‌ش رو، شغلش رو و بدبختیاش رو بزنه تو سرش! به نظرم بد نیست اگه گاهی اوقات یه آدم مثبت هم تو زندگی آدم وجود داشته باشه و یا حتی ما آدمِ مثبت زندگی یکی باشیم. چطوره؟!

Labels: , , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 1 خاطره