● ترس دوام می‌آورد حتی اگر دلیلی برای ادامه‌اش نداشته باشی!

[...] از این سر که نگاه کنی، از آخرین جنبه‌های وجودی،  او را بیماری روان‌رنجور، ناتوان و ترسیده می‌بینی، موجودی بی‌پناه که طعمه‌ی حمله‌های گزنده اضطراب بود، بیماری مبتلا به بیماری فوبیا که هر چه سن‌وسال‌اش بالا می‌رفت، ناتوانی‌هایش گسترده‌تر می‌شد، از ترس‌های اولیه‌اش از ارتفاع تا اشکال چندگانه و درهم تنیده‌ای از ترس‌ها که فلج‌اش می‌کرد: ترس از پله‌برقی، ترس از هواپیما، ترس از آسانسور، ترس از رانندگی، ترس از نزدیک شدن به پنجره‌ی ساختمان‌های بلند، ترس از تنهایی، ترس از فضاهای باز، ترس از قدم زدن در هر جا چون احساس می‌کرد تعادلش را از دست می‌دهد یا غش می‌کند و یک نوع بیماری‌هراسی همیشگی که به‌تدریج به بالاترین قله‌های ترس رسید. به تعبیری دیگر ترس از مرگ که درنهایت شاید خیلی فرق ندارد اگر بگویی: ترس از زندگی.

از داستانِ «روز تولدت آمده و رفته است»- پل آستر- ترجمه محمد میرزاخانی- مجله داستان همشهری- تیر 91

پ.ن:
1. عنوان اقتباسی است وارونه از جمله «ترس زمانی دوام می‌آورد که دلیلی برای ادامه‌اش داشته باشی» که روی جلد همین شماره داستان زیرنویس عکس شده!
2. شرح حالی‌ست برای خودش منتها از جهات دیگر!

Labels: , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره