● موضوعهای پراکنده-4
- فکر کردم بردارم یه چند تا برگه کوچک تو کیفم بذارم با یه خودکار که هر وقت یه چیزی یادم اومد یا مثلاً اتفاق جالبی دیدم، یادداشت کنم که بعد بنویسمش. آخه خیلی وقتا پیش میاد که یه چیزی رو بایگانی میکنم تو حافظهم، ولی بعد هر چی فکر میکنم یادم نمیاد چی بوده! (در واقع الان هم یادم نمیاد چی میخواستم بنویسم! D:)
- من آدم بسیار خودمنتقدی هستم. حتی میتونم بگم خود سرزنش کن! این احتمالاً یه بیماری روحی روانیه، خودم میدونم ولی بعضی وقتها این مرضِ لاعلاج (!) اذیت میکنه آدمو. خیلی وقتها خوبه که آدم بیخیال باشه، بیخیالِ کارایی که کرده یا حتی کارایی که نکرده. باید بپذیریم اتفاقی که افتاده، دیگه افتاده. از این به بعدش هم اگه فکر کنیم که «هر چه پیش آید خوش آید»، حداقل خودمون راحتتر زندگی میکنیم!
- نمیدونم چرا آدمهای اطرافم اینقدر دچار مشکلاتِ مختلف شدن. به هر کس نگاه میکنی میبینی یا یه عزیزی رو از دست داده، یا با یه مریضیِ بد دست و پنجه نرم میکنه، یا مشکلات مالی داره و ... . اون روز خانم «ح» اومد پیشم و نزدیک به دو ساعت اشک ریخت! واقعاً نمیدونستم چکار میتونم براش بکنم. خانم «خ» هم که هم مریضه و هم گرفتار. هنوز که هنوزه غمِ سنگینش رو فراموش نکرده. امروز با من حرف که میزد هی اشک حلقه میزد دور چشمش و هی بغض میکرد و چشماش قرمز میشد. حرفاشونو گوش میکنم ولی نمیتونم کارِ خاصی براشون انجام بدم :( غمِ چسبندهی بیماری پدر و مادرم یه طرف، غم و غصه دوستام و همکارام هم یه طرف دیگه! مردم همه گرفتارن و مریض و افسرده!
- بعضی آدما رو اصلاً نمیفهمم. یعنی در هیچ کجای معادلات من نمیگنجن! با هم دشمنی میکنن سرِ چیزایی که به اونا تعلق نداره! یعنی شاید یه چند صباحی متعلق به اونا بشه ولی در واقع دولت مستعجله! اینهمه خاله زنک بازی و زیز آبزنی برای رسیدن به چی آخه؟!!!
- خب از اونجایی که دوباره داریم وارد تعطیلات میشم و به علاوه جهت تلطیف فضا (!)، یه چند تا فیلم رو معرفی کنیم بد نیست! D: آخه یه دستی از غیب رسید و به ما چند تا فیلم داد که حتی منِ تنبل تو فیلم دیدن رو هم تحریک کرد به دیدن!
- فیلمِ «The Help» رو ببینید. رذایل اخلاقی آدما رو نشون میده که بدترین نمودش همون نژادپرستیه ولی خب آینه خوبیه. هممون از این قماش رفتارهای متعفن و وقیح رو تو وجودمون و عملمون داریم. باور ندارید فقط یه روز رفتارهای خودتون و اجتماع رو مونیتور کنید. مطمئناً حالتون بد میشه!
- فیلم «Vicky Cristina Barcelona» شاید نیازی به معرفی نداشته باشه چون به اندازه کافی قدیمی هست! ولی خب اگر ندیدید و اگر دوست دارید که یه فیلم متفاوت که همه پیشفرضهای ذهنیتون رو در مورد عشق و ازدواج و روابط آدمها به هم میریزه، ببینید، این فیلم رو ببینید هر چند دیدنش بهطور کلی زیاد توصیه نمیشه!
- اگر میخواهید یه کم مسخرهبازی و لودگی ببینید، این فیلم « 2days in Paris» بدک نیست. کلی خندیدم.
- راستی یه فیلم دیگه هم از وودی آلن دیدم، «Midnight in Paris». والا در رثای این فیلم، اینقدر گفتن و نوشتن که دیگه جایی برای حرف ما باقی نمیمونه! کلاً که فیلم جالبیه ولی نه دیگه اونقدرها که بزرگش کردن! ولی خب حالا چون اساتید میفرمایند دیدنش از اوجب واجباته، ببینید ;)
- رفتیم این فیلم «انتهای خیابان هشتم» رو هم دیدیم. چرند محضه! بههیچوجه توصیه نمیشه. حتی با اینکه افراد مورد علاقه من، ترانه علیدوستی و صابر ابر، توش بازی میکنن! یعنی در این حد!!!
- این مطلب ده روزه قراره تموم بشه! چون من هی یادم نمیاومد که چی میخوام بنویسم! مثل اینکه باید آلزایمر رو جدی بگیرم!!!
Labels: آدم, اجتماع, ارتباطات, بیماری, خودشناسی, دغدغههای ذهنی, روزمره, زنان, زندگی, فیلم, موضوعهای پراکنده