● یک پست بیات شده!
والله ما الان سه روزه میخوایم یه پست بذاریم این فیلِ لامذهب نمیذاره! پست شنبه رو حالا باید بذاریم، اونم به زور!
بچهها رفتن ناهار. تو اتاق تنها هستم.
این اولین باریه که تو اداره دارم وبلاگ مینویسم! یه دفعه هوس کردم روزنوشت
بنویسم! هر چند به هر حال نمیشه پستش کرد، بابت فیلتر بودن بلاگر و کلاً مشکلات
امنیتی! اینجا تو قسمت ما یه جورایی حریم خصوصی معنایی نداره! حتی استفاده از تمام
کامپیوترها هم بین افراد مشترکه. جانب احتیاط رو باید رعایت کرد به هر حال! :D
امروز نسبت به روزای دیگه یه کم سرم خلوتتره.
هر چند تا همین الان کار داشتم ولی مثل کارای فوری فوتی، آدم تحت فشار نیست. مردم
میرن اداره دولتی که کم کار کنن ما هم اومدیم تو دولت ولی عین چی باید کار کنیم
صبح تا شب! کلاً شانس نداریم! لب دریا هم بریم خشک میشه از فیض حضور ما! نمونه
آخریش هم همین تعطیلی سفارت روباه پیر استعمار! حالا این به ما چه ربطی داره، ربطش
اینه که کلی از مدارک ما موند دست این از خدا بیخبرا به لطف و درایت خیلی زیادِ برادرای
هنرمند و باهوش و انقلابی! راستی، این قضیه یک میلیون پوند خسارت صحت داره؟!
بگذریم. در این مورد حرفی نزنم بهتره!
جدیداً هر کی منو میبینه میگه لاغر شدی
(لاغر که هیچی، کلی هم اضافه وزن دارم!) یا میگن چهرهت خستهس. خسته هستم به
طور کلی ولی اونایی هم که میگن لاغر شدی میخوان بگن خستهای واژه کم میارن یحتمل!
فکر کنم باید برم مسافرت. منی که اون همه میرفتم مسافرت حالا خوب خونهنشین شدم (خونه
که البته چه عرض کنم، تهراننشین!). حالا خودم هیچی، بر و بکس هم مثل سابق دیگه
حال و حوصله ندارن یا پایه نیستن. الان خیلی وقته که اگه من یه برنامهای برای
بیرونی، سینمایی، چیزی بذارم، بقیه هم شکسته بسته میان، وگرنه که کلاً هیچ! دلم
میخواد بعضی وقتا هم برم سر آماده! یعنی اگه برنامهای هست یه نفر دیگه به رتق و
فتق امورش بپردازه و هماهنگی کنه و من فقط آخر سر حضور به هم برسونم! تنبل خان
شدم! :D
این آخر هفتهای یهو دلم خواست رمنس
ببینم! بعد چون هیچی سراغ نداشتم گفتم برم "شبهای روشن" ببینم. فیلمش
که خوب بود کلاً ولی خب، بودنِ مهدی احمدی هم بیتأثیر نبود در این انتخاب! :D رفتم بخرم، دو تا از مغازههای پاساژ نداشتنش منم
بیخیال شدم. ولی خب اون هوسه رو نمیشد کاری کرد. به خاطر همین دوباره فیلم
"Pride & prejudice " رو که تو هارد داشتم دیدم. باز هم محظوظ
شدیم از این فیلم و علیالخصوص از مستر دارسیِ عزیز با اون همه جنتلمنیای که از
همه وجناتش میباره! به ویژه از نگاههاش! :D
خب بسه دیگه. پا شیم بریم به کار و
زندگیمون برسیم. امیدواریم یه روزی هم بیاد که دنیا بر وفق مراد تنهایانِ عالم
بگذره. به امید اون روز! ;)