● عنوان: نمیدونم!
یه تفکر غالب (البته اگه بشه اسمشو تفکر گذاشت!) تو ذهنِ مدیریت قسمت ما هست و اونم اینه که همه افراد فکرشون و کارهاشون اشتباهه مگر اینکه با یه عالمه ادله محکم، خلافش ثابت بشه! من نمیفهمم چطوریه که کسی که ده، دوازده سال و بیشتر، یه کار ثابت رو انجام داده، اگر درباره کار خودش و تجربهش صحبت کنه داره اشتباه میکنه و چرت و پرت میگه ولی کسی که فقط از دور دستی بر آتش داشته میدونه چی به چیه و چی به صلاح اوناست! بعد هم که گند قضیه درمیاد باز مدیریت مبراست و همه اشتباهها میشه چیزی که طبیعیه و پیش میاد! بعد ما هی مجبوریم بشینیم دوباره کاری و صد باره کاری و جواب هزار تا تلفن رو دادن و اشتباه دیگران رو ماست مال کردن! بدترش اینه که رؤسا باز هم از موضع خودشون پایین نمیان و نمیپذیرن که باید به پیشنهادها و حرفها و حتی انتقادهای دیگران با دیدِ دیگهای نگاه کرد! حالا این وسط یا من نمیفهمم قضیه چیه و دارم چرند میگم یا واقعاً یه جای کار میلنگه!
پ.ن: امروز نمیدونم قیافهم چقدر آویزون بود که هر کی میدیدم میگفت: «آخی، چقدر خستهای!» زندگیه داریم؟!