● آینه‌های روبه‌رو


هشدار: در این نوشته اشاره‌هایی به داستان فیلم خواهد شد. اگر نمی‌خواهید داستان را پیش از دیدن فیلم بدانید، بهتر است نخوانید.

کلاً فیلمای خاص همینجوری می‌طلبه بری ببینیشون! این فیلم چون هم براش رسماً تبلیغی نشده بود و هم بروبکس تو پلاس و فیسبوک ازش تعریفات کرده بودن، خواه ناخواه رفته بود جزء همون دسته فیلمای خاص و بنابراین ما هم رفتیم دیدیم.
آینه‌های روبه‌رو یه فیلم خاصه چون در اون به یه موضوع تابو پرداخته شده: مشکلات افراد ترنس سکشوال. این موضوع به خودی خود می‌تونست باعث عدم اکران فیلم بشه  (که البته مشکلاتی هم بوده گویا) ولی خب لابد به این علت که برای مشکلشون راه‌حل شرعی وجود داره، در یه سطح محدودی اکران شده. 
آدینه (یا اِدی) یه دختر ترنسه که به‌خاطر فشارهای پدرش و اصرار اون به ازدواجش با    پسرعمه‌ش، تصمیم می‌گیره از خونه فرار کنه. توی مسیر طی حوادثی با یک زن جوان به اسم رعنا آشنا می‌شه و این آشنایی به یه دوستیِ نجات‌بخش منجر میشه.
به نظر من این فیلم ساختار محکمی داره و داستانش باورپذیره. انتخاب بازیگران، به‌خصوص بازیگران دو نقش اصلی (آدینه و رعنا) به‌خوبی انجام شده، چون هم شایسته ایرانی (بازیگر نقش آدینه) به دلیل فیزیک خاصش و هم غزل شاکری (بازیگر نقش رعنا) به خاطر چهره معصوم و زیادی زنانه‌ش، برای نقش‌هاشون واقعاً مناسب بودن. به علاوه بازی عالیِ شایسته ایرانی قابل تقدیره و بیشتر دیالوگ‌ها هم جالب و معناداره تا جایی که تو بعضی صحنه‌ها اشک تو چشمای آدم حلقه می‌زنه.
قشنگ‌ترین دیالوگ فیلم به نظر من اونجاییه که اِدی به رعنا میگه من همونقدر تو این وضعیتم نقش داشتم که تو در زن بودنت داشتی (نقل به مضمون) و واقعاً هم همین جمله کافیه تا جامعه انگشت اتهامش رو از این افراد برداره و (البته در یک جامعه مترقی) بهشون کمک کنه که کمی بهتر زندگی کنن.
تنها جاهایی از فیلم رو که دوست نداشتم، یکی اون قسمتی بود که رعنا و ادی تو جاده داشتن سرگذشتشون رو برای هم تعریف می‌کردن و یکی هم تحول تا حدودی ناگهانی رعنا از فاصله ترس از ادی تا توجیه اون پیش پدرش. اولی رو دوست نداشتم چون هیچ جلوه بصری‌ای نداشت. یعنی اگر فیلم رو قطع می‌کردن و فقط صدا پخش می‌شد هم هیچ فرقی نمی‌کرد. چون سکانس نسبتاً طولانی‌ای هم بود این طرز روایت رو نپسندیدم. دومی رو هم به این خاطر میگم که مکالمات رعنا با پدر ادی به صورتی بود که فقط یه فردی که شناخت عمیق نسبت به مشکلات اینجور افراد کسب کرده می‌تونه بگه که البته رعنا با توجه به فیلم چنین شناختی نداشت و پیدا هم نکرد.
توصیه می‌کنم حتماً این فیلمو ببینید. هم به‌خاطر اینکه فیلم خوبیه و هم به خاطر حمایت از فیلمهای این‌گونه.

حواشی:
- ما یک ربع دیرتر از شروع فیلم رسیدیم. بنابراین نمی‌دونم چه چیزایی رو از دست دادیم جز اینکه قسمت صابر ابرش تو همون یک ربع بوده که از دست رفت! :(
- به نظر شما پردیس ملت یه جورایی مخوف نیست؟! D:  سالنی که این فیلم توش پخش می‌شد طبقه منفی دو بود! سالن وی آی پی! بعد توی اون دو طبقه زیرِ زمین پرنده پر نمی‌زد. من دوربین مداربسته‌ای هم ندیدم اونجا. یعنی میخوام بگم مکان خوبیه برای انجام جرم و جنایت و غیره ;)
- کلاً شش نفر بودیم تو سالن! یعنی استقبال در حد بوندس‌لیگا!

Labels: ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره