● موضوع‌های پراکنده-6

  • من معمولاً همشهری داستان رو صبح‌ها تو سرویس می‌خونم. یه‌بار یکی از همکارها که کنارم میشینه کنجکاو شد که من چی می‌خونم این‌همه مستمر و پیگیر! یه کم براش توضیح دادم و مجله رو بهش نشون دادم و گفتم که من خیلی اینو دوست دارم. فرداش دیدم شماره مردادماه رو خریده. امروز وقتی دید شماره مرداد رو درآوردم که بخونم، گفت:«راستی من زیاد خوشم نیومد از این مجله! بیشتر داستان‌هاش مذهبی بود. به‌خصوص اون داستان استخاره (روایت صفحه 396 احمد شاکری رو می‌گفت). من فقط از اون مطلبی که هوشنگ گلمکانی نوشته بود خوشم اومد (درست برخلاف من که از نثرش خوشم نیومده بود!)». من البته بهش گفتم چون مناسبت این ماه، ماه رمضان بوده سعی کرده‌ن ازاین‌طور داستانا استفاده کنن ولی راستش وقتی خودم شروع کرده بودم به خوندن این شماره، پیش خودم حدسِ نزدیک به یقین زده بودم که این خانم از مجله خوشش نخواهد آمد که بعد دیدم حدسم درست از آب دراومد!
  • این روزها فعال شدم و زیاد کتاب می‌خونم! با اینکه سال‌های قبل توی ماه رمضان تقریباً همه مطالعاتم تعطیل می‌شد، ولی امسال اصلاً اینطور نیستم. خوبیِ کتاب و داستان اینه که تو رو از محیط اطرافت جدا می‌کنه و پرت می‌کنه تو یه فضای جدید. در حقیقت کتاب می‌خونم که زیاد فکر نکنم، که فکرم منحرف بشه. بقیه‌ش رو هم قرآن می‌خونم یا سعی می‌کنم بخوابم. آخه تو این روزای طولانی که زود هم میام خونه باید یه جوری سرگرم باشم دیگه!
  • جدیداً از بعضی کارها و رفتارها و احساساتم شدیداً متعجب میشم! انگار برای خودم یک آدم غیرمنتظره شدم. بعدش هی با خودم میگم این واقعاً تویی؟! راستش خیلی جواب روشنی برای این سؤالم ندارم!
  • دوباره خواب‌های عجیب و غریب و بی‌معنی زیاد می‌بینم. یعنی به طور کلی من یا خواب نمی‌بینم یا خوابای چرت و پرت می‌بینم! مکان‌های خوابم خیلی جالب هستن! چون یا جاهایی هستن که به عمرم ندیدم و یا توی شهر و کوچه و خیابون و خونه‌ی بندرعباس می‌گذرن! رنگیِ رنگی هم هستن با وضوح زیاد. حتی بعضی وقتا یادم می‌مونه چی خواب می‌دیدم! مردم خواب می‌بینن ما هم خواب می‌بینیم!
  • این نیمچه سفرنامه مصور ما هم نصفه موند که موند ...

Labels: , , , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره