● یک سؤال کلیدی: ارزششو داره؟!
من معتقدم آدم باید گاهی در لحظه توانایی اینو داشته باشه که بتونه تصمیم بگیره حرفی رو بزنه یا کاری رو انجام بده یا نه. اینکار در حقیقت نوعی برآورد هزینهس! چرا؟! چون باید ببینیم آیا حرفی رو که میخوایم بزنیم ارزش گفتن داره؟ یا هزینه کاری که میخوایم انجام بدیم قابل برگشته؟!
بذارید یه مثال بزنم. فرض کنید من یه دوستی نزدیک چندین و چند ساله با خانم ایکس دارم. اگر یه روز در مورد موضوعی یا حتی سر انجام کاری با هم اختلاف نظر پیدا کردیم، من تا چه حد باید جلو برم؟ آیا میارزه که همه عصبانیتهای احتمالیام رو در عرض چند دقیقه با انتخاب بدترین کلمات بروز بدم؟! با علم به اینکه وقتی حرف از دهان آدم بیرون میاد دیگه اومده و هیچ راهی برای برگشتش وجود نداره و با توجه به بکگراند موجود و اینکه میدونم حتماً طرفم ناراحت میشه، چقدر ارزش داره که حتی اگه حرفم درسته، اونو بگم؟
مثل روز روشنه که افراد مختلف نظرات مختلفی در جواب این سؤالها دارن. من نمیخوام جواب خودمو بگم یا به نتیجه خاصی برسم. فقط میخوام بگم که همیشه قبل از انجام حرکاتی که بیشتر جنبه هیجانی دارن، بد نیست یه ارزشسنجی و برآورد هزینه انجام بدیم. اگه ارزششو داشت که هیچی، کارمون درسته، وگرنه بیخیال شیم شاید بهتر باشه.
پ.ن: دل چرکینی بد است. باید شُست و گذشت.
Labels: اجتماع, ارتباطات, دغدغههای ذهنی, عمومی