● این‌ور بوم و اون‌ور بوم

۱. این جلسات مذهبی زنانه که من گهگاه و در مناسبت‌ها توشون شرکت می‌کنم، دو تا سخنران داره. یکیشون خانمیه که به نظر نمیاد سواد چندانی داشته باشه. محور صحبت‌های این خانم اتفاق‌هایی شبیه معجزه‌س که از امام حسین و حضرت ابالفضل نقل می‌کنه مثل شفای بیماران و تنبیه شدن افراد توهین‌کننده و  ... . حرف‌های کاملا تکراری بدون هیچ سند و مدرکی. این خانم تلاش بسیاری داره در شور دادن به عزاداری‌ها و به قول خودمون جو دادن و تشویق کردن مردم به محکم‌تر کوبیدن تو سر و صورتشون. من ندیدم افراد بعد از حرفهای ایشون چیز جدیدی یاد گرفته باشن و یا به اندازه ذره‌ای معرفت به‌دست آورده باشن در مورد نهضت حسینی. من در مورد نیت یا خلوص این خانم حرفی ندارم ولی عملکردش اگر نخوام بگم عقب‌گرد، نوعی در جا زدنه.
دومی خانمیه اهل علم و مطالعه بسیار. هر شنونده‌ای کاملا متوجه میشه که کلاس سخنرانی ایشون با سایر همکارانشون کاملا متفاوت و حداقل یه سر و گردن بالاتره. اکثر صبحت‌هاش معرفتیه که لاجرم بعضی جاها وارد حیطه عرفان میشه. بارها و بارها روش‌های مرسوم عزاداری رو بالاخص و سایر رفتارهای افراد به ظاهر مذهبی رو زیر سؤال برده و به باد انتقاد گرفته، حتی با حساسیت نشون دادن روی کلمات. بعد، از اونجایی که افراد دوست دارن چیزی رو بشنون که دوست دارن، از این انتقادها خیلی هم خوششون نمیاد و ترجیح میدن به همون کارای خودشون ادامه بدن. البته چیزی که واضحه اینه که اکثر افراد حاضر اصلا متوجه نمیشن این خانم چی میگه. اینو از خودم نمیگما، از خودشون شنیدم و این باعث میشه که تغییر خاصی هم در رفتارشون به‌وجود نیاد. در عزاداری‌ها هم نه تنها جو خاصی ایجاد نمی‌کنه بلکه مؤکدا توصیه می‌کنه به وقار و ادب در عزاداری و عربده‌کشی و چرندگویی و قمه‌زنی و ... رو به‌شدت نهی می‌کنه. من به‌عینه دیدم که در حضور ایشون ادا بازی و جیغ و داد کردن و غش و ضعف رفتن به حداقل می‌رسه ولی همین آدما بعد از حضور دوباره در جلسه اون خانم اولی برمی‌گردن به همون رفتارهای سابق.
اون چیزی که من تو این چند سال از این جماعت استنباط کردم اینه که چندان علاقه‌ای به تغییر و کسب علم و معرفت ندارن. اگه از اینا در مورد قیام عاشورا سؤال کنی اکثرا شناخت چندانی ندارن و سالیان سال همون کارایی رو کردن که از دیگران و پدر و مادرشون یاد گرفتن. بنابراین مقاومت می‌کنن در برابر خرافه‌زدایی از این مراسم. اگر فرض کنیم که مشت نمونه خرواره، می‌تونیم نتیجه بگیریم که مردم ما عموما دوست دارن همین چیزی که هستن باقی بمونن و طرفدار کسانی هستن که با اونا همنوا و همصدا باشن.

۲. صرفنظر از دیدگاه مذهبی، واقعه عاشورا یک تراژدیه. اینی که برای کسی صدها نامه دعوت فرستاده بشه و اون شخص به اتفاق خانواده و یارانش به محل دعوت بره ولی دعوت‌کنندگان در نیمه راه اونا رو محاصره کنن و آب رو ببندن و بعد قتل‌عامشون کنن و زنان و کودکانشون رو به بدترین شکل ممکن به اسارت ببرن، به خودی خود یه واقعه‌ی تلخ و نفرت‌برانگیزه که به‌صورت طبیعی نمی‌تونه برای کسی خوشایند یا قابل دفاع باشه. حجم نفرتی که من در این چند روز در فضای وب نسبت به عزاداری‌ها دیدم به نظرم بیشتر ناشی از نوع عزاداری‌ها، خرافه پرستی‌ها و رفتار غیر متعارف و ناشایست بعضی از عزاداران بود. ولی بعدا کامنت‌هایی زیر یک مطلب دیدم که خیلی تعجب کردم. توی اون کامنت‌ها اگه درست یادم باشه کسانی گفته بودن که دوست دارن عمر سعد یا یزید یا شمر باشن! تعجب من از این بود که چطور کسی می‌تونه ادعای آزاداندیشی و روشنفکری داشته باشه ولی دلش بخواد به جای یک ظالم باشه. انگار که یه زمانی دلت بخواد تو حوادث عاشورای ۸۸ جای کسی باشی که با ماشین از روی یه آدم رد شد! حالا شاید کل جریان اون کامنتا شوخی بود ولی تا حدودی آدم رو دلسرد می‌کنه از صدق گفتار دوستان در مورد ظلم‌ستیزی.


Labels: , , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره