● The Big Bang Theory
من نمیدونم چرا تو هیچچیز نمیتونم تعادل رو نگه دارم! کنترل ندارم روخودم انگار! دیشب از ساعت ده نشستم پای این سریال The Big Bang Theory، وقتی بلند شدم میبینم شده چهار صبح امروز! D: حالا بماند که من خودم عاشق این شببیداریهای بیدغدغه هستم ولی خب هر چیزی یه حدی داره! جالبترش اینکه میبینم تو اون ساعت بروبکسِ آنلاین هم داریم!!!
حالا گذشته از این حرفا، اوصیکم به دیدن این سریال. من که خیلی خوشم اومده ازش. یهجورایی منو از زندگی کسالتبار روزمره جدا کرده و به یه دنیای جدید و شاد برده. این سریال مثلاً قراره زندگی چندتا دانشمند رو نشون بده که تو ارتباطات اجتماعیشون مشکل دارن. البته ظاهراً این اثبات شده که معمولاً کسانی که آی کیوی بالایی دارن و نابغه محسوب میشن، هوش هیجانی (EQ) پایینی دارن و بنابراین نمیتونن خیلی وارد ارتباطات اجتماعی بشن. همین مسئله دستمایهای شده برای ایجاد موقعیتهای کمیک و خندهدار. یعنی بعضی جاهاش منو وادار میکنه به بلند بلند خندیدن. نکته جالب دیگهش استفاده شخصیتها از مفاهیم علم فیزیک در چرتوپرتگوییه. یعنی به نظر من اصلاً نقطه قوت ماجرا همینه. بهخصوص برای منی که یه زمانی فیزیک برام معنی زندگی داشت، یعنی خیلی از قوانین فیزیک رو تو زندگی روزمره میدیدم و لذت میبردم.
ناگفته پیداست که شخصیت مورد علاقه من شلدون کوپره! عاشق این رفتار رباتوار و خودشیفتگیش شدم! جیم پارسون واقعاً از عهده این نقش خیلی خوب براومده اینقدر که شخصیت شلدون رو کاملاً باورپذیر و واقعی کرده. شلدون اونقدر کودک درونِ فعالی داره، که با همه زورگوییهایی که میکنه و عدم انعطافپذیریش، باز هم دوست داشتنیه. لئونارد و راج و هاوارد و پنی هم عالین و تیپای شخصیتیشون خیلی خوب دراومده. اصولاً فیلم (احتمالاً عامدانه) طوری ساخته و پرداخته شده که هیچ حس تنفری رو برنمیانگیزه، نه نسبت به شخصیتها و نه نسبت به فضاها و این از نظر من واقعاً عالیه.
ولی جالبترین نکته این سریال اینه که مثلاً ما داریم زندگی کسانی رو میبینیم که تو جامعه خودشون خیلی نرمال به حساب نمیان. بعد که میاییم زندگی اینا رو با زندگی خودمون مقایسه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که اگه اینا نرمال نیستن پس ما چی هستیم؟!!! داغون؟! غیرعادی؟! افتضاح؟! حالا اگر هم من نخوام کلی صحبت کنم (که البته کلی هم هست!)، حداقل در فضای اطراف خودم هیچ زندگیای رو سراغ ندارم که از زندگی اینا نرمالتر باشه! زندگیهای ما پُر از فشار و استرسه، نه فقط فشارهای بیرون از خونه بلکه فشارهای توی خونه و فشارهای درونی و شخصی! اصولاً ذهن آزادی نداریم. بنابراین لذت و سادگی برامون تعریفنشدهس!
این سریال هم مثل خیلی از فیلمهای آمریکایی به نوعی نژادپرستانهس. هم در مورد مذاهب و هم بهطور کلی نژادها. من فکر میکنم آمریکاییها اعتقاد قلبی به این دارن که نه تنها نژاد برترین هستن، بلکه ناجی دنیا هم خواهند بود. البته ناگفته نماند که حتی این مسئله نژادپرستی هم زیاد توی سریال پررنگ و حساسیتبرانگیز نیست و آدم رو اذیت نمیکنه.
به هرحال ما دیدیم و پسندیدیم. شما هم ببینید ;) اصولاً گاهی بد نیست یه سری چیزا رو از فیلما یاد بگیریم! همینطوری که بلد نیستیم! ;)