● خشونت کلامی
الان که گسترش ارتباطات، امکان دیدن و رصد افراد و جوامع رو میسر کرده، مقایسه رفتار خودمون و دیگران، ویژگیهای رفتاریمون رو مشخصتر کرده. یکی از این ویژگیها اینه که ما ایرانیها برخلاف آنچه به نظر میرسه، آدمهای خشنی هستیم. خشونت (شاید از یک زمانی به بعد) در همه رفتار و سکنات ما بهخصوص در رفتارهای اجتماعیمون، به وفور دیده میشه. خشونت کلامی یکی از بارزترین اوناست. همه ما به نوعی این خشونت رو تجربه کردیم، یا به صورت فاعل یا به صورت مفعول. کافیه که یه روز از خونه بیرون بریم تا توی تاکسی، اتوبوس، مترو، خیابون، محل کار و .... با این موضوع برخورد کنیم (تازه اگر فرض کنیم تو خونه اوضاع متفاوتتر از بیرونه!).
در خوشبینانهترین حالت، شاید این رفتار در قبال افراد غریبه خیلی عجیب و غیرعادی نباشه ولی چیزی که باعث تأسفه اینه که این خشونت در روابط نزدیک ما هم نفوذ کرده. از تکهپرونی و نیش و کنایه زدن گرفته تا بیان هر چیزی به تلخترین شکل ممکن، همه خشونتهاییه که درسته کلامیه ولی ضربهای که به روح و روان طرف مقابل وارد میکنه غیرقابل توصیفه. ما فکر میکنیم اگر حرف نگفتهای باقی بذاریم و یا ملاحظه طرفمون رو بکنیم، اون فکر میکنه ما احمقیم! در صورتیکه کافیه یه لحظه به این فکر کنیم که اون طرف قضیه، پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر یا دوست ما قرار داره که در هر حال بالأخره عزیز ماست و چطور ما راضی میشیم که عزیزمون رو برنجونیم حتی اگر خطایی انجام داده باشه؟!
تأثیر کلام، تأثیر نافذیه. شکستن دل افراد و ایجاد خراش عمیق بر رابطهها کار چندان سختی نیست، زبان به خوبی از عهدهش برمیاد. ولی فراموش کردنش کار خیلی سختیه. هر انسانی اگر بخواد میتونه کمی مهربانتر باشه. مسأله اینجاست که خیلی وقتها نمیخوایم. جایی خوندم که «برای آدمی که کلمات براش مهماند، با کلمات بازی نکنید، زود از دستشون میدید» و چقدر راست میگفت!