● Invisible!

ـ خیلی وقته اونطور که دلم میخواد کتاب نخوندم! اصلاً تو مودش نیستم انگار! اوقات بیکاری یا پای کامپیوترم (بیشتر به وقت تلف کردن!) یا خوابم! دلم برای روزای کتاب خوانی‌ام تنگ شده حسابی! :(

- جانا سخن از زبان ما می‌گویی! :
سراغ از کسي نمي‌گيرم و سراغي از من نمي‌گيرد کسي. سن و سال بدي است. دوست‌هاي قديمي هر کدام پي زندگي‌شان هستند و از وقت ِ دوست پيدا کردن گذشته. هرچه‌قدر هم خودت را بخواهي قاطي اين و آن بکني، ته‌اش مي‌بيني نه جفت‌شان هستي، نه مي‌ارزد که تغيير کني ديگر. اين است که آرام آرام لابه‌لاي روزمرگي‌ها ته‌نشين مي‌شوي!

و آرام آرام در همه چیزهایی که روزی برایت مهم بوده‌اند ته نشین می‌شوی! در زندگی، در دوستی، در کار، در عشق، در روابط روزانه! گویی از اول هم هرگز جایی آن بالاترها نداشتی و فقط یک توهم پوچ بوده است آنچه در خیال می‌پروراندی!

Labels: , , ,

+ | Balatarin Delicious Twitter FriendFeed | | 0 خاطره